تـلنـگـر

ازامروزهرکی ازت پرسید حالت چطوره؟ بگو ب لطف خدا عاااالی ام…

تـلنـگـر

ازامروزهرکی ازت پرسید حالت چطوره؟ بگو ب لطف خدا عاااالی ام…

دریافت کد حدیث تصادفی

تـلنـگـر

ازامروزهرکی ازت پرسید حالت چطوره؟

بگو عاااالی ام…

عالیم یعنی فرمان به کائنات، به زمین وزمان،

به همه ی دنیا،به همه ی فرشته های عالم…

که ای خدا،ای آسمون،ای زمین،حال من باید عالی باشه..

حتی اگه بد بد بدم هستی بگو عالیم…

عالیم دروغ به خود نیست،عالیم فریب نیست،

این یعنی چند ثانیه بعدش عالی میشی…

باقدرت ،مثبت اندیش باش..

فکرمازندگی ماروتغییرمیده..

نترسیدازهمین حالا شروع کنید..
به حول و قوه الهی من که عاااالیم…

ضرورت های بصیرت از منظر مقام معظم رهبری

سه شنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۱۴ ق.ظ

ضرورت های بصیرت از منظر مقام معظم رهبری

سخنان مقام معظم رهبری در مورد ضرورت داشتن بصیرت را بنویسد.

ضمن آرزوی موفقیت برای شما , در این زمینه مطلبی تحت عنوان ؛ «اگر بصیرت نداشته باشیم... ، 56 نکته از سخنان رهبر معظم انقلاب درباره حوادث پس از انتخابات، جنگ نرم و بصیرت ، گرد‌آوری و تنظیم: محمد شکراللهی ، ویژه نامه نشریه پرسمان ، شماره 83 - آذر 1388 » ارائه می گردد : 1. معارضه دستگاه استکبار با جمهوری اسلامی، تمام شدنی نیست دشمنان برای حمله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ به جمهوری اسلامی، استدلال دارند. به نظر من، استدلالشان از دیدگاه آنها، استدلال تامّی است. در یک نقطه‌‌ بسیار حساس جهان از لحاظ جغرافیایی، یعنی این نقطه خاورمیانه، خلیج فارس، دریای سرخ، شمال آفریقا، بخشی از مدیترانه - این حوزه عظیمی است دیگر - مجموعه امت اسلامی واقع شده. الان شما ببینید از این پنج تا، شش تا گذرگاه آبی حساسِ حیاتی که در دنیا وجود دارد، سه تایش توی این منطقه است؛ تنگه هرمز، کانال سوئز و باب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌المندب. اینها گذرگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مهمی است که تجارت جهانی، متوقف به اینهاست. شما نقشه جهان را بردارید جلوی رویتان نگاه کنید؛ خواهید دید که این چند تا مرکز، چقدر برای ارتباط تجاری و اقتصادی دنیا مهم است. بنابراین، این منطقه، منطقه‌‌‌‌‌‌‌ حساسی است. حالا در این منطقه‌‌‌‌‌‌‌‌ بسیار حساس، یک قدرتی دارد قد می‏کشد و روز به ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روز، خودش را بیشتر نشان می‏دهد. این قدرت، با همه خواسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های استکباری و دستگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کمپانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و شبکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عظیم اقتصادی مفسد فی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الارض، مخالف است؛ با نظام سلطه، مخالف است؛ با سلطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گری، مخالف است؛ با ظلم، مخالف است. خوب، این خیلی برای دستگاه استکبار مهم است. دستگاه استکبار، فقط ایالات متحده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آمریکا یا فلان رئیس جمهور و فلان دولت آمریکا یا فلان کشور اروپایی نیست؛ دستگاه استکبار، یک شبکه‌‌‌‌‌‌ عظیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تری است که شامل اینهاست. شبکه صهیونیستی هست؛ شبکه تجار اساسی بین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌المللی هست؛ مراکز پولی عظیم دنیا هست. اینها هستند که مسائل سیاسی دنیا را دارند طراحی می‏کنند. دولت‏ها را اینها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورند؛ اینها می‏برند. این مجموعه که تویش دولت ایالات متحده هست، دولت‏های اروپایی هستند؛ خیلی از این نفت‌خوارهای ثروتمند منطقه خودمان هستند؛ با یک چنین قدرتِ رو به رشد و رو به اعتلای در حال قدکشی، به شدت مخالفند. بنابراین، هرچه بتوانند، در مقابله او کار می‏کنند. توی این سی سال هم بی‌کار نماندند؛ هرچه بگذرد هم باز بیکار نمی‏مانند؛ مگر آن وقتی که شماها همت کنید؛ شما جوان‏ها کشور را از لحاظ علمی، از لحاظ اقتصادی و از لحاظ امنیتی، به نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای برسانید که امکان آسیب‌پذیری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، نزدیک به صفر باشد؛ آن وقت، کنار می‏کشند و توطئه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تمام خواهد شد. اینی که من توی این چند سال به دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مرتب راجع به مسائل علم و تحقیق و پژوهش و نوآوری و جنبش نرم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌افزاری و ارتباط صنعت و دانشگاه و اینها، این همه تأکید کردم، برای خاطر این است که یک رکن امنیت بلندمدت کشور و ملتتان، علم است. 2. دشمن، همیشه بیدار است معارضه با نظام، یک سابقه سی ساله در این انقلاب دارد؛ چیز جدیدی نیست. اَشکال معارضه، گوناگون بوده است؛ اما همیشه بوده است؛ شدتاً، ضعفاً، متناسب با وضعیت ما در داخل بوده. هر جا احساس کردند و هر وقت احساس کردند می‏توانند حضور قوی‌‌تری پیدا کنند، ضربه‌‌ای را که می‏توانستند - به خیال خود - وارد کردند. انقلاب هم در طول این سی سال، در مقابل این ضربات، ایستاده است؛ نه فقط ضعیف نشده، بلکه روز به روز، بحمداللَّه کشور و نظام جمهوری اسلامی، قوی‌‌تر هم شده، منتها یک نکته وجود دارد و آن این است که هر چه ما در نظام جمهوری اسلامی، توانستیم ریشه خودمان را عمیق‌‌تر کنیم و پیش‌تر برویم و کارهایمان را پیچیده‌‌تر بکنیم، توطئه دشمن هم پیچیده‌‌تر شده است؛ این را باید توجه داشت. درست است که ما تجربه غلبه بر چالش‏های تحمیل شده را داریم - نه فقط در یک مورد و دو مورد، در تمام این سی سال، تجربه نظام جمهوری اسلامی، تجربه غلبه بر چالش‏ها و بر معارضه‌‌ها و دشمنی‌‌هاست - ولی بایستی توجه کرد که «من نام لم یُنَم عنه»؛ دشمن، بیدار است؛ خبرهایی که از مراکز حساس سیاسی و امنیتی دنیا به دست ما می‏رسد، نشان می‏دهد که دستگاه‌‌های عظیمی، گسترده‌‌ای، با بودجه‌‌های کلانی، به طور دائم، متوجه به نظام جمهوری اسلامی هستند؛ با انگیزه‌‌هایی که دارند که گفته شده است و معلوم است برای ما و شما. دارند کار می‏کنند؛ هر روز طرحی را به میدان می‌‌آورند و هر روز عرصه جدیدی را در مقابل جمهوری اسلامی می‌‌آرایند و این، ادامه هم پیدا خواهد کرد؛ تا وقتی که مأیوس بشوند؛ آن وقتی که نظام جمهوری اسلامی، به نصاب‏های مشخصی در زمینه‌‌های سیاسی، در زمینه‌‌های اقتصادی، در زمینه‌‌های امنیتی، در زمینه‌‌های علمی، در زمینه‌‌های اخلاقی برسد. تا جمهوری اسلامی به این نصاب‏های معین نرسیده است، اینها ادامه پیدا خواهد کرد؛ به آن جا که رسیدیم، دشمن، طبعاً مأیوس خواهد شد و واقعیت را به طور کامل، خواهد پذیرفت. 3. توطئه علیه نظام، توهم نیست؛ واقعیت است توطئه‌، توهم نیست؛ ای کاش مجال بود تا گفته می‌شد تا آن وقت انسان می‌توانست آن برگ‌های بر روی هم گذاشته کتاب حرف را باز کند؛ تا خیلی از حقائق روشن بشود. آینده، البته این کارها خواهد شد. این جور نیست که شما خیال کنید توطئه نسبت به این کشور، یک توهم است؛ نه، یک واقعیت است؛ از همه طرف، دارد توطئه می‌شود. ممکن است آن کسی که در جهت آن توطئه‌ها، در داخل کشور، محور حرکت قرار می‌گیرد، خودش اصلاً نفهمد. فهمیدن این هم ذکاوت می‌خواهد. بعضی‌ها این ذکاوت را ندارند. ما آدم‌ها را تجربه کردیم؛ نمی‌فهمند دارند به سازکی می‌رقصند؛ ولی این، واقعیت را عوض نمی‌کند که آنها بفهمند یا نفهمند؛ بدانند یا ندانند. این توطئه‌ها، وجود دارد. در عین حال، این کشور و این نظام، نه فقط سست نمی‌شود، ضعیف[هم] نمی‌شود. جامعه علمی‌اش، جامعه پیشرفته‌اش - که همین شما جوان‏ها باشید - امروزش از ده سال قبلش، به صورت آشکاری جلوتر می‌رود. این، معنایش چیست؟ این، معنایش حقانیت است. این، معنایش اصالت است. این، معنایش ریشه‌دار بودن است؛ «الم تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمه طیّبه کشجره طیّبه». اعتقاد ما، این است. ما با اعتقاد، با دل کار، می‌کنیم. 4. چه بدانیم، چه ندانیم، دشمن، دشمنی خود را می‌کند یک ملت زنده و ملتی که اهل پیشرفت است، از جمله کارهایی که در کنار سازندگی، در کنار پیشرفت علمی و در کنار کارهای بزرگ، حتماً باید از آن غفلت نکند، شناخت هدف‌های دشمن در هر مرحله است. این خاصیت زنده بودن است. نمی‏شود ملتی را فرض کرد که آرمان‌های بزرگی داشته باشد و بخواهد کارهای بزرگی بکند، اما دشمن نداشته باشد. بله، ملت‌هایی هستند که به گوشه‏ای خزیده‏اند، کاری به کار سرنوشتشان ندارند، بیگانگان هم بر آنها مسلّطند، آنها هم مثل گوسفند می‏چرند و بیگانگان مثل چوپان‌های خائن، هرچه می‏خواهند، از آنها استفاده می‏کنند؛ البته آنها اگر بخواهند همان‏طور زندگی کنند، هیچ لزومی ندارد که به این فکرها باشند؛ چون آینده‏ای برایشان وجود ندارد. البته امروز در دنیا چنین ملت‌هایی را خیلی کم می‏شود سراغ داد. اگر وجود داشته باشند، خیلی کم هستند. بالاخره ملت‌ها بیدار شده‏اند. به‏ هر حال، ملتی مثل ملت ایران که علیه دخالت بیگانگان قیام کرد و دست بیگانگان را کوتاه نمود و به مداخله بیگانگان در کشور خود پایان داد - اینها کارهای کوچکی نیست - دشمن دارد. ملت ایران، به غارت بیگانگان از منابع نفتی و منابع گوناگون مادی خود خاتمه داد و دستگاه حکومتی را که به نفع بیگانگان کار می‏کرد، ریشه‌کن کرد و از بیخ و بن برانداخت. این ملت با این خصوصیات، بالاخره دشمن دارد و بدون دشمن نخواهد بود. امروز هم ملت ایران، یک ملت آرمان‌گراست و با ظلم و زورگویی و تحمیل و تبعیض، مخالف است. همه کسانی که اهل ظلمند، همه کسانی که اهل تبعیضند، همه کسانی که اهل زورگویی هستند و همه کسانی که اهل چپاول‌گری‌اند، طبعاً با این ملت، میانه خوبی ندارند. البته بعضی‌ها می‏گویند و ترویج می‏کنند که ما توهم می‏کنیم که علیه‌مان توطئه هست و دشمنی وجود دارد! خیلی خوب؛ کسانی که دلشان می‏خواهد چشم خودشان را روی هم بگذارند و بگویند ان‏شاءاللَّه گربه است، بگذارند؛ اما واقعیت که عوض نمی‏شود. وجود دشمن، با به خواب رفتن من و شما که از بین نمی‏رود. اگر دشمن، کمین گرفته، منتظر فرصت است که ضربه وارد کند، چه من و شما بدانیم، چه ندانیم، اگر به فرض، خود را به ندانستن هم بزنیم، بالاخره دشمنی خودش را می‏کند؛ چون دشمن است. با ندانستن ما، یا خود را به ندانستن زدن، دشمن از دشمنی خود دست برنمی‏دارد. افرادی مایلند اثبات کنند که نخیر، ملت ایران هیچ دشمنی ندارد! کنار خانه خودتان بنشینید و به کار خودتان سرگرم باشید؛ خاطرتان هم جمع باشد که همه جا امن و امان است! نه، این حرف‌ها واقعیت ندارد. یک ملت زنده، نمی‏تواند این‏گونه فکر کند. 5. حرکت بی‌نظیر مردم در انتخابات 22 خرداد بنده دوست ندارم در سخنرانی‏ها و خطابه‏ها، نسبت به مخاطبان خودم با مبالغه حرف بزنم یا تملق آنها را بگویم؛ اما در این قضیه انتخابات، خطاب به شما مردم عزیز عرض می‏کنم که هر چه با مبالغه صحبت بکنم، زیاد نیست؛ حتی اگر بوی تملق هم بدهد، ایرادی ندارد. کار بزرگی کردید. انتخابات 22 خرداد، نمایش عظیمی بود از احساس مسئولیت ملت ما برای سرنوشت کشور؛ نمایش عظیمی بود از روح مشارکت‏جوی مردم در اداره کشورشان؛ نمایش عظیمی بود از دل‌بستگی مردم به نظامشان. حقیقتاً مشابه این حرکتی که در کشور انجام گرفت، من امروز در دنیا و در این دموکراسی‏های گوناگون - چه دموکراسی‏های ظاهری و دروغین و چه دموکراسی‏هایی که واقعاً به آرای مردم مراجعه می‌کنند - نظیرش را سراغ ندارم. در جمهوری اسلامی هم جز در همه‏پرسی سال 58 - فروردین 58 - هیچ نظیری دیگر برای این انتخاباتی که در جمعه گذشته شما انجام دادید، وجود ندارد؛ مشارکت حدود 85 درصد؛ چهل میلیون تقریباً جمعیت. انسان دست مبارک ولی‏عصر (عج) را پشت سر حوادثی با این عظمت می‏بیند. این نشانه توجه خداست. لازم می‌دانم از اعماق دل، نسبت به شما مردم عزیز در سراسر کشور، ابراز ادب و ابراز تواضع کنم که واقعاً جا دارد. نسل جوان ما به خصوص نشان داد که همان شور سیاسی، همان شعور سیاسی، همان تعهد سیاسی را که ما در نسل اول انقلاب سراغ داشتیم، دارد؛ با این تفاوت که در دوران انقلاب، کوره داغ انقلاب، دل‌ها را به هیجان می‏آورد؛ بعد هم در دوره جنگ، به نحو دیگری؛ اما امروز اینها هم نیست، در عین حال این تعهد، این احساس مسئولیت، این شور و شعور در نسل کنونی ما وجود دارد؛ اینها چیز کمی نیست. البته بین مردم، اختلاف سلیقه هست؛ اختلاف رأی هست؛ عده‏ای کسی را قبول دارند، حرفی را قبول دارند؛ عده‏ دیگری، کس دیگری را قبول دارند، حرف دیگری را قبول دارند؛ اینها هست؛ طبیعی هم هست؛ لیکن یک تعهد جمعی را انسان در بین همه این آحاد، با اختلاف آرائشان، احساس می‌کند؛ یک تعهد جمعی برای حفظ کشورشان، برای حفظ نظامشان. همه وارد شدند؛ در شهرها، در روستاها، در شهرهای بزرگ، در شهرهای کوچک، اقوام گوناگون، مذاهب مختلف، مردها، زن‌ها، پیر، جوان، همه وارد این میدان شدند؛ همه در این حرکت عظیم شرکت کردند. 6. 22 خرداد یک حماسه بود عزیزان من! ملت ایران! 22 خرداد، یک حماسه بود. این حماسه، تاریخی و جهانی شد. اگرچه بعضی از دشمنان ما در اطراف دنیا خواستند این پیروزی مطلق نظام را، این پیروزی حتمی را، به یک پیروزی مشکوک و قابل تردید تبدیل کنند؛ حتی بعضی خواستند این را به یک شکست ملی تبدیل کنند! خواستند کام شما را تلخ کنند و نگذارند بالاترین نصاب مشارکت جهانی را دنیا به نام شما ثبت کند. خواستند این کارها را بکنند؛ اما به نام شما ثبت شد. نمی‌شود آن را دست‌کاری کرد. 7. انتخابات 22 خرداد، زلزله سیاسی برای دشمنان عزیزان من! این انتخابات، برای دشمنان شما، یک زلزله سیاسی بود؛ برای دوستان شما در اکناف عالم، یک جشن واقعی بود؛ یک جشن تاریخی بود. در سی سالگی انقلاب، این جور مردم بیایند نسبت به این نظام و این انقلاب و آن امام بزرگوار اظهار وفاداری کنند! این یک جنبش عمومی و مردمی بود برای تجدید پیمان با امام و با شهدا و برای نظام جمهوری اسلامی، یک نَفَس تازه کردن، یک حرکت از نو، یک فرصت بزرگ. این انتخابات، مردم‌سالاری دینی را به رخ همه مردم عالم کشید. همه کسانی که بدخواه نظام جمهوری اسلامی هستند، دیدند مردم‌سالاری دینی یعنی چه. این یک راه سوم است در مقابل دیکتاتوری‏ها و نظام‌های مستبد از یک طرف و دموکراسی‏های دور از معنویت و دین از طرف دیگر. این، مردم‌سالاری دینی است؛ این است که دل‌های مردم را مجذوب می‌کند و آنها را به وسط صحنه می‌کشاند. 8. انتخابات 22 خرداد، نماد اعتماد و امید مردم انتخابات 22 خرداد نشان داد که مردم، با اعتماد و با امید و با شادابی ملی، در این کشور زندگی می‌کنند. این جواب خیلی از حرف‌هایی است که دشمنان شما در تبلیغات مغرضانه‏ خودشان بر زبان می‏آورند. اگر مردم کشور به آینده امیدوار نباشند، در انتخابات شرکت نمی‌کنند؛ اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند، در انتخابات شرکت نمی‌کنند؛ اگر احساس آزادی نکنند، به انتخابات روی خوش نشان نمی‌دهند. اعتماد به نظام جمهوری اسلامی، در این انتخابات، آشکار شد. دشمنان، همین اعتماد مردم را هدف گرفته‏اند؛ دشمنان ملت ایران می‌خواهند همین اعتماد را در هم بشکنند. این اعتماد، بزرگ‌ترین سرمایه‏ جمهوری اسلامی است و می‌خواهند این را از جمهوری اسلامی بگیرند. می‌خواهند ایجاد شک کنند؛ ایجاد تردید کنند درباره این انتخابات و این اعتمادی را که مردم کردند، تا این اعتماد را متزلزل کنند. دشمنان ملت ایران می‌دانند که وقتی اعتماد وجود نداشت، مشارکت، ضعیف خواهد شد؛ وقتی مشارکت و حضور در صحنه ضعیف شد، مشروعیت نظام، دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها این را می‌خواهند؛ هدف دشمن، این است. می‌خواهند اعتماد را بگیرند تا مشارکت را بگیرند؛ تا مشروعیت را از جمهوری اسلامی بگیرند. این، ضررش به مراتب از آتش زدن بانک و سوزاندن اتوبوس، بیشتر است. این، آن چیزی است که با هیچ خسارت دیگری قابل مقایسه نیست. مردم بیایند در یک چنین حرکت عظیمی، این جور مشتاقانه حضور پیدا کنند، بعد به مردم گفته بشود که شما اشتباه کردید به نظام اعتماد کردید؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن این را می‌خواهد. این خط را از پیش از انتخابات هم شروع کردند؛ از دو سه ماه پیش از این. من اول فروردین در مشهد گفتم هی دارند به گوش‌ها می‌خوانند و تکرار می‌کنند که بناست در انتخابات تقلب بشود. می‌خواستند زمینه را آماده کنند. من آن وقت به دوستان خوبمان در داخل کشور تذکر دادم و گفتم این حرفی را که دشمن می‌خواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگویید. نظام جمهوری اسلامی، مورد اعتماد مردم است. این اعتماد، آسان به دست نیامده؛ سی سال است که نظام جمهوری اسلامی، با مسئولانش، با عملکردش، با تلاش‌های فراوانش، توانسته این اعتماد را در دل مردم عمیق کند. دشمن می‌خواهد این اعتماد را بگیرد و مردم را دچار تزلزل کند. 9. نتیجه عمل نکردن به ‌قانون، تلخ است بنده مخالفم که مردم کشورمان را، مردم عزیزمان را به دو بخش تقسیم کنیم؛ یک عده‏ای را مقابل یک عده‏ دیگر قرار بدهیم. قضیه این جوری نیست. در خیلی از مسائل، مردم سلیقه‏هایشان، نگاه‏هایشان، نظرهایشان یکی نیست؛ اما این به معنای اصطکاک و تزاحم و تعارض و دست به یقه شدن نیست. ما نباید مردممان را وادار کنیم که با هم دست به یقه بشوند. من به هر دو طرف نصحیت می‌کنم؛ احساسات جوان‌ها را تحریک نکنند و مردم را مقابل هم قرار ندهند. ملت یک‌پارچه‏ای است؛ ایمان واحدی دارد؛ قلباً هم با نظام خود روابط حسنه‏ای دارد؛ نشانه‏ این روابط حسنه، همین حضور در پای صندوق‌هاست. اگر امیدوار نبودند، اگر حسن ظن نداشتند، اگر اعتماد نداشتند، نمی‏آمدند پای صندوق‌ها. پس این ملت با نظام خود هیچ مشکلی ندارد. نباید این ملت یک‌پارچه را دو شقه کرد؛ تقسیم کرد؛ یک گروه را علیه آن گروه دیگر، آن گروه را علیه این گروه دیگر تحریک کرد. در همین جا هم برای حل و فصل قضایا، معیار قانونی وجود دارد. اگر قانون حاکم نشد، آن چیزی که از بی‏قانونی بر سر همه خواهد آمد، بسیار تلخ‏تر است از آنچه که اجرای قانون ممکن است در کام بعضی، تلخی به وجود بیاورد؛ «و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق». عدل، همان رعایت قانون است. اگر ما از رعایت قانون احساس ضیق کردیم، نخواستیم به قانون تن بدهیم، آنچه که بر سر ما از بی‏قانونی خواهد آمد، به مراتب از این تلخی تحمل قانون، سخت‏تر است. این را باید همه توجه کنند. 10. حوادث بعد از انتخابات، دور از انتظار نبود همه ملاحظه کردید؛ کشور در برهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از زمان، در معرض یک آزمون سیاسی بسیار تعیین کننده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای قرار گرفت و همان طور که بعضی از دوستان اشاره کردند، هاضمه نظام و کشور، توانست حوادث را در درون خودش هضم کند و فائق بیاید. من قبلاً هم گفتم؛ بروز چنین حوادثی، برای ما هیچ خلاف انتظار نیست؛ یعنی حالا اگر تعبیر دقیق‌تری بخواهم بکنم، «چندان» [خلاف انتظار نیست] نگوییم «هیچ» خلاف انتظار نیست؛ یعنی تا حدود زیادی، انتظار حوادثی از این قبیل هست؛ به دلایل گوناگون؛ رسالتی که برای نظام قائلیم؛ رسالتی که برای اسلام قائلیم، معنایی که برای جمهوری اسلامی در ذهنمان داریم؛ تعریفی که جمهوری اسلامی از خودش برای ما در طول این سی سال کرده، هوشمندی مردممان و جوانانمان که به تجربه رسیده، وجود آزادی ناگزیر که به حکم اسلام، باید این آزادی در کشور باشد و ما به آن اعتقاد داریم، اعتقاد ما به آزادی، یک مسئله تاکتیکی نیست؛ یک مسئله واقعی است؛ آزادی به همان معنایی که جمهوری اسلامی تعریف می‏کند؛ نه به معنایی که غربی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تعریف می‏کنند که آن، به نظر ما، انحراف است؛ آن جایی که باید آزادی باشد، نیست؛ آن جایی که باید محدودیت باشد، قیدها گسسته است و آزادی هست! آن را ما مطلقاً قبول نداریم؛ توی رودربایستی با غرب هم گیر نمی‏کنیم. ما آزادی را با همان مفهوم اسلامی خودش قبول داریم که البته در آن آزادی، بیان هست؛ آزادی رفتار هست؛ آزادی فکر هست. [بنابراین] این حوادث، چندان خلاف انتظار نیست. آن چه که مهم است، این است که یک انسان باشرف، مؤمن، معتقد به اهداف والای جمهوری اسلامی، بداند که در این جور حوادث، چه کار باید بکند. این، مهم است. این، آن چیزی است که مخاطبه من با شما دانشگاهیان را در این مسئله خاص، الزامی می‏کند. 11. جریان حوادث اخیر، جریانی از پیش طراحی شده بود این مطلبی که عرض می‏کنم، تحلیل است؛ خبر نیست. به اعتقاد من و با تحلیل من، این مسئله، از بعد از انتخابات یا از روزهای حول و حوش انتخابات، شروع نشده، این از قبل شروع شده، این از قبل طراحی و برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریزی شده است. من افرادی را که دست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندرکار بودند، متهم نمی‏کنم که اینها دست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نشانده بیگانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایند یا انگلیسند یا آمریکایند. این را من ادعا نمی‏کنم؛ چون برای من، این قضیه ثابت نیست. چیزی که ثابت نیست، نمی‏توانم بگویم؛ اما آنی که می‏توانم بگویم، این است که این جریان، چه پیش‌قراولانش دانسته باشند، چه ندانسته باشند، یک جریانی بود طراحی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شده و تصادفی نبود. همه نشانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نشان می‏دهد که این جریان، طراحی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شده و حساب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شده بود؛ البته آنهایی که طراحی کرده بودند، یقین نداشتند که خواهد گرفت. بعد از انتخابات که تحرکاتی از طرف بعضی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها شروع شد، یک تجاوب نسبی هم از سوی جمعی از مردم تهران صورت گرفت، آنها امیدوار شدند؛ فکر کردند آن چه که تصور می‏کردند، انجام شد و گرفت و امیدوار شدند؛ لذا دیدید که این دستگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و وسائل رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای و صوتی و الکترونیکی و ماهواره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای و غیره، حضورشان در صحنه را چطور تشدید کردند؛ صریح وارد میدان شدند. قبلاً امیدوار نبودند که این کار بگیرد؛ بعد دیدند نه، گرفت؛ لذا سریع وارد میدان شدند؛ منتها خوشبختانه مثل همیشه که مسائل ایران را بد می‏فهمند و ملت ایران را نمی‏شناسند، این دفعه هم نشناختند. اینها تودهنی خوردند؛ سیلی خوردند؛ ولی هنوز ناامید نیستند. من به شما عرض کنم: دانشجوهای عزیز! اینها ناامید نیستند؛ دارند قضایا را دنبال می‏کنند؛ به این زودی هم زمین نمی‏گذارند. اینها صحنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردان‌هایی دارند؛ صحنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گردان‌هایی هم پیدا خواهند کرد. قطعاً این بلواهای بعد از انتخابات، به نظر آدم‏های خبره و آگاه، برنامه‌‌ریزی شده بود؛ یعنی انسان با هر کسی از انسان‏های فهیم که با مسائل کشور و با مسائل جهانی آشنا هستند، در میان می‏گذارد، می‏فهمد. همه این را می‏فهمند که این کار، برنامه‌‌ریزی شده بود و یک کار دفعی نبود که بخواهیم بگوییم یک چیزی پیش آمده، مثلاً دفعتاً کسی بلند شد حرفی زد؛ نه، این کار، برنامه‌‌ریزی شده بود و از یک مرکزی هدایت می‏شد. خوب، شکست خوردند دیگر؛ ان‌‌شاءاللَّه این شکستشان ادامه هم پیدا خواهد کرد؛ منتها دائم دارند توطئه می‏کنند. 12. مسائل اصلی و فرعی در حوادث پس از انتخابات در این مسائل اخیر، مسائل را باید اصلی و فرعی کرد؛ مسئله اصلی چیست؛ یک سلسله مسائل فرعی هم پیرامون اوست؛ نه این که آن مسائل فرعی، کم‌اهمیت است؛ اما مسئله اصلی، اهمیتش بیشترش از آنهاست. مسئله اصلی در این قضایای اخیر، اصل انتخابات بود. زیر سؤال بردن اصل انتخابات، بزرگ‌ترین جرمی بود که انجام گرفت. چرا شما نسبت به این جرم، چشمتان را می‌بندید؟ این همه زحمت کشیده بشود، مردم بیایند، یک شرکت به این عظمت، یک نصاب‌شکنی، یک رکودشکنی در دنیا در مردم‌سالاری، در دمکراسی‌ای که این قدر ادعایش را می‌کنند، انجام بگیرد، بعد یک عده مفت و مسلّم بیایند، بدون استدلال، بدون دلیل، همان فردای انتخابات بگویند: انتخابات، دروغ است! این، کار کوچکی است؟ این، جرم کمی است؟ یک قدری باید منصف بود. توی این قضایا. دشمن هم حداکثر استفاده را از این کرد. یک عده هم هستند در داخل کشور؛ از اول با نظام جمهوری اسلامی موافق نبودند - مال امروز و دیروز نیست؛ سی سال است که موافق نیستند - از این فرصت استفاده کردند؛ دیدند عناصری وابسته به خود نظام، از خود نظام، دارند این جور میدان‌داری می‌کنند؛ اینها هم وقت را مغتنم شمردند و آمدند داخل میدان. من روز اول این را پیغام دادم به همین حضراتی که صحنه‌گردان این قضایا هستند؛ آن ساعات اول من به آنها پیغام خصوصی دادم. من اگر یک وقتی توی نماز جمعه یک حرفی می‌زنم، این، ابتدا به ساکن نیست؛ حرف خصوصی، پیغام خصوصی و نصیحت لازم انجام می‌گیرد. وقتی انسان ناچار می‌شود، یک حرفی را می‌آورد در علن بیان می‌کند. من پیغام دادم؛ گفتم: این را شما دارید شروع می‌کنید؛ اما نمی‌توانید تا آخر کنترل کنید؛ دیگران می‌آیند سوءاستفاده می‌کنند؛ حالا دیدید؛ آمدند سوءاستفاده کردند! مرگ بر اسرائیل را خط زدند! مرگ بر آمریکا را خط زدند! معنای این کار، چیست؟ آنی که وارد عرصه سیاست می‌شود، باید مثل یک شطرنج‌باز ماهر، هر حرکتی را که می‌کند، تا سه چهار تا حرکت بعد از آن را هم پیش‌بینی کند. شما این حرکت را می‌کنی، رقیبت در مقابل آن، حرکت دیگر را خواهد کرد؛ باید فکرش باشی که تو، چه حرکتی خواهی کرد. اگر دیدی در آن حرکت دوم، تو درمی‌مانی، الان این حرکت را نکن؛ اگر کردی، ناشی هستی - حالا تعبیر بهترش این است - توی این کار، توی این بازی، توی این حرکت، ناشی هستی؛ ناواردی. اینها نمی‌فهمند چه کار می‌کنند؛ یک حرکتی را شروع می‌کنند؛ ملتفت نیستند که در حرکات بعد و بعد و بعد، چطور در خواهند ماند؛ مات خواهند شد. اینها را باید محاسبه می‌کردند. مطلب اصلی، این بود؛ زیر سؤال رفتن انتخابات؛ مواجه کردن مجموعه‌ای از مردم - آنها هیچ نیت سویی هم ندارند؛ وارد میدان انتخابات شدند؛ طبق عقیده‌شان عمل کردند؛ خیلی هم خوب - با نظام؛ با کشور؛ با حرکت عمومی کشور. اینها، کارهای کوچکی نیست. اگر شما منصفید، آن حرکت‌های جانبی را، آن قضایای جانبی را ببینید و اهمیتش را هم در نظر داشته باشید؛ اما مهم‌تر بودن این را هم در نظر داشته باشید. 13. متن و حاشیه قضایای اخیر این فتنه‏هایی که دشمن برپا کرده بود و امید بسته بود که شاید بتواند از این آب گل‏آلود ماهی بگیرد، بحمداللَّه این فتنه‏ها تمام شد. هر فتنه‏ای، در مقابل حق و در مقابل ملت هوشیار، از بین خواهد رفت؛ گرد و غبار، فرو خواهد نشست. همیشه همین جور است. حواشی ایجاد شده‏ به وسیله یک عده دشمن و یک عده غافل، از بین می‌روند و متن قضیه باقی می‌ماند. متن قضیه این است که در یک انتخابات پرشکوه، تقریباً چهل میلیون نفر از ملت ایران شرکت کرده‏اند. این، متن قضیه است؛ این، حقیقت قضیه است. چهل میلیون، بعد از گذشت سی سال از انقلاب، اعتماد خود را به نظام و امیدواری خود را به آینده با این حضورشان نشان دادند. این، می‌ماند. متن قضیه این است که رئیس جمهوری با بیش از بیست و چهار میلیون رأی مردم انتخاب شده است؛ اینها متن قضیه است. حواشی، گرد و غبارها، پیرایه‏ها، کارها و حرف‌های دشمن‏شادکن، تمام خواهد شد؛ اما این حقیقت می‌ماند. «فأمّا الزّبد فیذهب جفاء و امّا ما ینفع النّاس فیمکث فی الأرض» . 14. از بین بردن پشتوانه مردمی نظام، هدف دشمن در حوادث اخیر همه این بلواهایی که شما مشاهده کردید، در دوره بعد از انتخابات پیش آمد و پیش آوردند و آنها حمایت کردند؛ برای همین بود که شاید بتوانند پشتوانه مردمی انقلاب را ضربه بزنند و از انقلاب بگیرند. بنده عرض کردم: نشانه اعتماد مردم به این نظام، حضور چهل میلیونی در انتخابات بود. حالا در رادیوهای بیگانه و متأسفانه بعضی هم در داخل، همنوای با آنها، هی اصرار و تکرار که بله، اعتماد مردم از نظام، سلب شده! این، جواب آن حرف است. آن جا ما گفتیم: اینی که هشتاد و پنج درصد مردم می‌‌‌‌‌آیند رأی می‏دهند، چهل میلیون پای صندوق‏ها می‌‌‌‌‌آیند، به هر کسی که رأی می‏دهند، خود آمدن پای صندوق، نشانه اعتماد مردم به نظام است - که حقیقت قضیه هم همین است - اینها برای این که این حرف را دروغ از آب در بیاورند، مکرر در مکرر، تبلیغات کردند که اعتماد مردم از دست رفته، چه کار کنیم؟ حالا بعضی در لباس دل‌سوزی گفتند: چه کار کنیم که اعتماد برگردد؟ مردم، به نظام، اعتماد دارند؛ نظام هم به مردم اعتماد دارد. ان‌‌‌‌‌شاءاللَّه خواهید دید در انتخابات آینده - که حالا دو سه سال دیگر است - همین مردم با وجود همین بازیگری‌‌‌‌‌ای که مخالفان و دشمنان و غافلان و بی‌‌‌‌‌خبران داخلی کردند، یک حضور مستحکمِ قوی‌،‌‌‌‌ در انتخابات خواهند داشت. 15. در این حوادث، ضعف‌های خود را شناختیم در امتحان‌هایی از قبیل همین حوادثی که حول و حوش انتخابات پیش آمد - بعد از انتخابات و قبل از انتخابات - دیدیم که در همین زمینه‌‌‌‌‌‌‌ها، ضعف‏ها و مشکلاتی داریم. این حوادث، برای ما، نعمت بزرگی است؛ از این جهت که ضعف‏های خودمان را بشناسیم؛ مثل رزمایش‏هایی که نیروهای مسلح راه می‌‌‌‌‌‌‌اندازند. رزمایش، اصلاً برای همین است که این یگان نظامی یا این سازمان نظامی، نقاط ضعفش را پیدا کند. هدفی را می‏دهند؛ فرمان صادر می‏شود که به سمت آن هدف، حرکت بکنند؛ بعد چشم‏های بصیر و بینایی می‌‌‌‌‌‌‌ایستند و از بالای صحنه، صحنه را نگاه می‏کنند؛ می‌‌‌‌‌‌‌بینند که بله، در فلان نقطه، ضعف وجود دارد یا بعضاً ناتوانی‏های مزمن وجود دارد. این، برای ما یک رزمایش شد؛ البته به اختیار خود ما پیش نیامد؛ بر ما تحمیل شد؛ اما خوب شد؛ ضعف‏های خودمان را فهمیدیم. بنابراین، این آرمان‏ها، بالای سر ماست و باید به سمت این آرمان‏ها حرکت کنیم؛ آن وقت، این ضعف‏ها برطرف خواهد شد. 16. این حوادث، برای ملت ما تجربه شد در حوادث این روزها - ما در این سی سال، روزی نبود که تجربه‏ای نیندوزیم و مطلبی یاد نگیریم - خیلی چیزها یاد گرفتیم و خیلی چیزها فهمیدیم؛ برای ملت ما، تجربه شد. همه فهمیدند که در آن وقتی که ملت، در عین استقرار و آرامش و ثبات، یک حرکت بزرگ را انجام می‌دهد، نباید از دشمنی دشمنانی که دارند برایش نقشه می‌کشند، غافل بماند. همه گفتند: یک انتخابات چهل میلیونی؛ یک عظمت بی‏نظیر از اول انقلاب تا حالا؛ حضور مردم در صحنه بعد از سی سال؛ قدرت جذب مردم و به صحنه آوردن مردم برای نظام. این، یک عظمت بود؛ نباید غفلت کنند. همه فهمیدند که در چنین وضعیتی، نباید غفلت کنند که دشمن، کمین گرفته و مراقب است. 17. در حوادث اخیر، نظام، ضدضربه شد در این حوادث سیاسی اخیر و در مجموع حوادث این سی سال، کشور به تدریج، به مجموعه مصونیت‌دار، ضد ضربه و ضد بمب، تبدیل شده، یعنی نظام جمهوری اسلامی. شوخی نیست. شما قدرت امنیتی و جاسوسی و تبلیغاتی این سرویس‏های گوناگون امنیتی و تبلیغاتی دنیا را دست ‌کم نگیرید. همه این را احساس می‏کنند - حالا شاید کسانی که کمتر توی مقوله‌های گوناگون، تبحر داشتند، کمتر ببینند - هالیوود را شما دست کم نگیرید. قدرت اثرگذاری هنری در غرب و چینش بسیار دقیق حروف تبلیغات در دنیای غرب را دست کم نگیرید. همه این نیروی عظیم، به اضافه ثروت بی‌پایان، به اضافه دستگاه‌های عظیم سیاسی و تبلیغاتی، افتادند به جان جمهوری اسلامی. امروز هیچ کشور دیگری در دنیا پیدا نمی‌کنید که این جور آماج حملات باشد و جمهوری اسلامی، دارد مقاومت می‌کند. این، شوخی است؟ این موجود هفت‌جوش مستحکم مصونیت‌یافته، دارد مقاومت می‌کند. این، کم چیزی نیست. 18. یاد خدا، حفظ کننده دل‌ها در شرایط طوفانی قال الحکیم فی کتابه: «هو الّذی انزل السّکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و للَّه جنود السّموات و الأرض و کان اللَّه علیماً حکیما». این آیه‏ای که من تلاوت کردم، به مؤمنان بشارت می‌دهد و نزول سکینه‏ الهی را یادآوری می‌کند. سکینه یعنی آرامش در مقابل تلاطم‌های گوناگون روحی و اجتماعی. این آیه، مربوط به حدیبیه است. در ماجرای حرکت پیامبر اکرم (ص) از مدینه به سمت مکه با چند صد نفر از یاران و اصحاب خود به قصد عمره - در سال ششم از هجرت - حوادثی پیش آمد که از چند جهت، موجب طوفانی شدن دل‌های مؤمنان بود. از یک طرف، دشمنان با نیروی مجهزی، آنها را محاصره کرده بودند؛ اینها از مدینه دور بودند - حدیبیه نزدیک مکه است - نیروهای دشمن، متکی به عقبه‏ مکه بودند، نیرو داشتند، سلاح داشتند، جمعیت زیاد داشتند؛ این، یک طرف قضیه بود که موجب اضطراب و موجب تشویش برای بسیاری از مؤمنین می‌شد؛ از طرف دیگر، پیغمبر اکرم (ص) بر طبق آن سیاست عظیم مکتوم الهی - که بعد برای همه آشکار شد - در مقابل کفاری که آمده بودند در مقابل او، در مواردی کوتاه آمد؛ گفتند اسم «رحمان و رحیم» را، «بسم اللَّه» را از این نوشته حذف کنید و پیغمبر قبول کرد و چند مسئله از این قبیل پیش آمد. این هم دل‌هایی را مشوش و مضطرب کرد و به تردید انداخت. در یک چنین مواردی که این اضطراب‌های گوناگون - چه به لحاظ مسائل شخصی، چه به لحاظ مسائل اجتماعی - برای مؤمنینِ به اسلام پیش می‏آید، این جا باید منتظر سکینه‏ الهی بود؛ آن وقت می‌فرماید: «هو الّذی انزل السّکینه فی قلوب المؤمنین»؛ خدا دل‌ها را قرص کرد؛ آرامش به آنها داد؛ آنها را از تلاطم‌های روحی، برحذر و برکنار داشت و مسلمان‌ها از لحاظ روانی، به خاطر این آرامشی که خدا به آنها داد، آسوده شدند. آن وقت نتیجه‏ این سکینه‏ الهی و آرامش روحی، این می‌شود که: «لیزدادوا ایماناً مع ایمانهم»؛ آن وقت بذر ایمان در دل آنها عمیق‌تر می‌روید؛ نور ایمان، دل آنها را بیشتر روشن می‌کند؛ ایمان آنها عمیق‌تر می‌شود. این است که برای یک مجموعه‏ مسلمان و‏ مؤمن، مهم است که به خدا حسن ظن داشته باشد؛ بداند که خدا کمک‏کار اوست؛ بداند که خدا پشت سر ره‌پویان راه حق است. وقتی دل‌ها قرص شد، گام‌ها هم محکم می‌شود؛ وقتی گام‌ها استوار شد، راه به ‏آسانی طی می‌شود و به هدف نزدیک می‌شود. همیشه دشمنان اسلام خواسته‏اند دل مسلمانان را مشوش و مضطرب کنند. در طول تاریخ اسلام، موارد زیادی پیش آمده است. قبل از اسلام هم در مورد حرکت‌های عظیم جهادی پیامبران قبل از نبی مکرم، مؤمنینی که توانستند ایمان خودشان را استوار نگه دارند، آرامش روحی پیدا کردند. این آرامش روحی، حرکات آنها را در اختیار جهت ایمانی قرار داد؛ مشوش نشدند؛ مضطرب نشدند؛ راه را گم نکردند؛ چون در حال تشویش و اضطراب، پیدا کردن راه درست، دشوار می‌شود. انسانی که از آرامش روحی برخوردار است، درست فکر می‌کند؛ درست تصمیم می‌گیرد و درست حرکت می‌کند. اینها نشانه‏های رحمت الهی است. امروز جامعه انقلابی ما، مردم مؤمن ما، نیاز به این دارند که این آرامش را، این سکینه را، این طمأنینه و وقار را در خودشان هرچه بیشتر به وجود بیاورند. «الا بذکر اللَّه تطمئن القلوب». یاد خداست که دل‌ها را در ماجراهای طوفانی دنیا و زندگی، حفظ می‌کند. 19. جنگ امروز ما، جنگ نرم است امروز توطئه دشمن، توطئه پیچیده‌‌ای است. ما باید جوانب این توطئه را به روشنی بشناسیم و بشناسانیم؛ وظیفه ما این است. امروز جنگ نظامی با ما، خیلی محتمل نیست - نمی‏گوییم به کلی منتفی است؛ اما خیلی محتمل نیست - لکن جنگی که وجود دارد، اگر خطرش از جنگ نظامی بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ اگر احتیاط بیشتری نخواهد، کمتر نمی‏خواهد. در جنگ نظامی، دشمن به سراغ سنگرهای مرزی ما می‌‌آید و سعی می‏کند مراکز مرزی ما را منهدم کند؛ تا بتواند در مرز، نفوذ کند؛ در جنگ روانی و آن چه که امروز به آن جنگ نرم گفته می‏شود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهای معنوی می‌‌آید که آنها را منهدم کند؛ به سراغ ایمان‏ها، معرفت‏ها، عزم‏ها، پایه‌‌ها و ارکان اساسی یک نظام و یک کشور می‌آید. دشمن به سراغ اینها می‌‌آید که اینها را منهدم کند و نقاط قوت را در تبلیغات خود، به نقاط ضعف تبدیل کند؛ فرصت‏های یک نظام را به تهدید تبدیل کند. این، کارهایی است که دارند می‏کنند. در این کار، تجربه هم دارند؛ تلاش هم زیاد دارند می‏کنند؛ ابزار فراوانی هم در اختیارشان هست. باید ابعاد دشمن و ابعاد دشمنی را بدانیم؛ تا بتوانیم بر او فائق بیاییم؛ البته ما مدد الهی و کمک غیبی داریم؛ بدون شک. این را انسان دارد مشاهده می‏کند؛ لکن ما، مادامی که هوشیارانه و آگاهانه در میدان نباشیم و تدبیر لازم را به کار نبریم، کمک الهی به سراغ ما نخواهد آمد. این حرکت عظیم انقلاب اسلامی، یک حرکت تمام شده نیست. حالا یک گوشه‌‌‌‌‌‌‌ از لشکر آن، من و شماییم که حالا یک ذره مثلاً اهل ادب و فرهنگ و اینها محسوب می‏شویم؛ «و للَّه جنود السّموات و الارض»؛ لشکر او، زمین و آسمان نمی‌شناسد؛ «و کان اللَّه عزیزاً حکیما»؛ خدا عزیز است – عزیز، یعنی غالبِ لایُغلب؛ یعنی بی‌‌‌‌‌‌‌نیاز از همه - من و شما هم حالا یک گوشه‌‌‌‌‌‌‌ای از کار را در دست می‏گیریم. این حرکت، عظیمی که با انقلاب اسلامی شروع شد، یک حرکت تمام شده نیست؛ مطلقاً تمام شده نیست؛ آن حرکت ادامه دارد. همینی که حالا معمول شده که در بیان‏ها و در تلویزیون و توی تبلیغات و توی دادگاه و توی زبان همه، می‏گویند جنگ نرم، راست است، این، یک واقعیت است؛ یعنی الان جنگ است؛ البته این حرف را من امروز نمی‏زنم؛ من از بعد از جنگ - از سال 67 - همیشه این را گفته‌‌‌‌‌‌‌ام؛ بارها و بارها. علت این است که من صحنه را می‏‌‌‌‌‌‌‌بینم؛ چه بکنم اگر کسی نمی‌‌‌‌‌‌‌بیند؟ چه کار کند انسان؟ من دارم می‏‌‌‌‌‌‌‌بینم صحنه را؛ می‏‌‌‌‌‌‌‌بینم تجهیز را؛ می‏‌‌‌‌‌‌‌بینم صف‌‌‌‌‌‌‌آرایی‌‌‌‌‌‌‌ها را؛ می‏‌‌‌‌‌‌‌بینم دهان‏های با حقد و غضب گشوده شده و دندان‏های با غیظ به هم فشرده شده را علیه انقلاب و علیه امام و علیه همه این آرمان‏ها و علیه همه آن کسانی که به این حرکت دل بسته‌‌‌‌‌‌‌اند. اینها را انسان دارد می‏‌‌‌‌‌‌‌بیند. خب، چه کار کند؟ این، تمام نشده، چون تمام نشده، همه وظیفه داریم. 20. جنگ نرم چیست؟ همه این را امروز فهمیده‌اند و دانسته‌اند که مواجهه استکبار با نظام جمهوری اسلامی، دیگر از نوع مواجهه دهه اول انقلاب نیست. در آن مواجهه، زورآزمایی کردند، شکست خوردند. مواجهه سخت بود؛ ایجاد جنگ بود؛ کودتا بود. در اول انقلاب، کودتا راه انداختند، شکست خوردند؛ شورش‌های قومی راه انداختند، سرکوب شدند و شکست خوردند؛ جنگ تحمیلی را به راه انداختند که هشت سال به طول انجامید، شکست خوردند؛ پس دنبال این راه‌ها نخواهند رفت؛ یعنی احتمالش ضعیف است. البته باید همیشه هوشیاری نسبت به همه جوانب باشد؛ اما این، اولویت استکبار در مواجهه با نظام اسلامی نیست. اولویت، آن چیزی است که امروز به آن می‌گویند جنگ نرم؛ یعنی جنگ به وسیله ابزارهای فرهنگی، به وسیله نفوذ، به وسیله دروغ، به وسیله شایعه‌پراکنی؛ با ابزارهای پیشرفته‌ای که امروز وجود دارد، ابزارهای ارتباطی‌ای که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سی سال قبل نبود و امروز گسترش پیدا کرده است. جنگ نرم، یعنی ایجاد تردید در دل‌ها و ذهن‌های مردم. یکی از ابزارها در جنگ نرم، این است که مردم را در یک جامعه، نسبت به یکدیگر بدبین کنند، بددل کنند، اختلاف ایجاد کنند؛ یک بهانه‌ای پیدا کنند، با این بهانه، بین مردم ایجاد اختلاف کنند؛ مثل همین قضایای بعد از انتخابات امسال که دیدید یک بهانه‌ای درست کردند و بین مردم، ایجاد اختلافی کردند. خوشبختانه مردم ما بابصیرتند. این جور کاری در کشورهای دیگر، اوضاع کشور را به کلی عوض کرد؛ در جاهای دیگر، تردیدافکنی در دل‌های مردم نسبت به یکدیگر؛ یک بهانه‌ای مثل بهانه انتخابات را پیش بکشند، ایجاد تردید کنند، دل‌ها را نسبت به یکدیگر چرکین کنند، مردم را در مقابل هم قرار بدهند؛ بعد در میانه، عناصر دست‌آموزِ مغرضِ معاند را به کارهای خلاف وادار کنند و مسئولین کشور نتوانند تشخیص بدهند کی بود، چی بود و چه شد. این جزء طرح‌های اساسی است. این جور کاری را دنبال می‌کنند. 21. اهداف دشمن در این مرحله در جبهه، یک فرمانده خوب، آن کسی است که بتواند بفهمد دشمن از کجا می‏خواهد حمله کند و این را به نیروهای خودش تفهیم نماید. در دوران جنگ تحمیلی، جوانانی که آن روز در میدان جنگ بودند، این نکته را خیلی خوب می‏دانند. اگر در هر نقطه‏ای که شما هستید، بتوانید بفهمید دشمن در فکر چیست، یقیناً مبالغ زیادی از حمله دشمن را پیشگیری خواهید کرد و خودتان را مصونیت خواهید بخشید و کارهایی را که باید انجام دهید، انجام خواهید داد. البته ما نمی‏خواهیم حالا دشمن معرفی کنیم. غالباً ملت ایران، دشمنان بین‏المللی و جهانی خودش را می‏شناسد؛ اما هدف‌های دشمن در این مرحله چیست؟ اگر از من سؤال کنند، من می‏توانم دو سه هدف را به‏عنوان هدف‌های مرحله‏ای دشمن در این مقطع زمانی، برای کشور و ملتمان نام ببرم. دشمن سه هدفِ مرحله‏ای و مقطعی را تعقیب می‏کند. اول عبارت است از تخریب وحدت ملی؛ یک‌پارچگی ملت ایران را بشکنند و تخریب کنند. دوم، تخریب ایمان و باورهای کارساز در دل مردم؛ یعنی به تخریب ایمان‌ها و باورها و اعتقاداتی که این ملت را از یک ملت عقب‌افتاده توسری‏خور، به یک ملت پیشرو و شجاع و میدان‌دار در دنیا تبدیل کرد، بپردازند. این حرکت، با اعتقادات و باورهایی انجام گرفت؛ بدون این باورها که انسان حرکت نمی‏کرد و این ملت پیش نمی‏رفت. دشمن می‏خواهد این باورها را در ذهن ملت ما تخریب کند. سوم، تخریب روح امید و تخریب آینده در ذهن مردم. پس، سه تخریب، مورد نظرِ دشمن است: تخریب وحدت ملی، تخریب باورهای کارساز و مقاومت‏بخش، و تخریب روح امید. اسم این تخریب‌ها را هم «اصلاح» می‏گذارند! من کاری به این دوستان و خودی‌های غافل ندارم؛ بحث من بر سر دشمن است که سلسله‌جنبان این حرکت، به بیرون از این مرزها مربوط است. در داخل مرزها هم کسانی ‏که اساس کار، دست آنهاست، جزء دشمنانند؛ مثل جبهه قاسطین که من در مورد امیرالمؤمنین علیه‏السلام عرض کردم. 22. خطوط اصلی فعالیت دشمن در جنگ نرم دشمنان ما، دشمنان انقلاب و دشمنان نظام جمهوری اسلامی، چند خط را دارند دنبال می‏کنند که این در تبلیغاتشان و در کاری که انجام می‏دهند، واضح هم هست. اینها چیزهای پوشیده و پنهانی نیست و باید در ذهن خودمان اینها را جمع‌‌بندی کنیم: 1. از بین بردن امید در دل مردم یکی این است که نشانه‌‌های امید را مخدوش کنند و مورد خدشه قرار بدهند که از جمله، همین انتخابات بود. حضور هشتاد و پنج درصدی مردم، یک چیز امیدبخش و مهمی است؛ همان طور که عرض کردیم، سی سال بعد از یک انقلاب، مردم کشور بیایند به نظام برآمده از این انقلاب، یک چنین آرای وسیعی را تقدیم بکنند، این جز اعتماد به این نظام و دل بستن به این نظام، معنای دیگری ندارد و این اتفاق افتاد یا رئیس جمهوری را با این رأی بالا انتخاب بکنند؛ این، یک چیز بی‌‌سابقه است. این، اتفاق افتاد و این کار در کشور شد. این، خیلی نقطه قوت مهمی است. سعی شد این نقطه قوت را تبدیل کنند به نقطه ضعف؛ این مایه امید را تبدیل کنند به مایه تردید؛ مایه یأس. این، کار خصمانه‌‌ای است. در کشور، مایه‌‌های امید فراوان است؛ زیرساخت‏های کشور، امروز، زیرساخت‏های بسیار مستحکمی است؛ کارهای مهمی در طول این سال‏ها انجام گرفته و امروز کشور آماده یک حرکت جهش‌‌وار به جلوست. پیشرفت‏های علمی، امروز خیلی چشم‌‌نواز و چشم‌‌گیر است؛ به طوری که دیگران - دانشمندان کشورهای دیگر، آنهایی که انگیزه سیاسی ندارند - اعتراف می‏کنند. در مورد همین سلول‏های بنیادی، اعتراف کردند که باور نمی‏کردند در ایران این حدِ پیشرفت وجود داشته باشد. می‏گوید: من پارسال هم در این کنفرانس علمی شرکت کردم، امسال هم شرکت کردم؛ امسال تا پارسال؛ تفاوت زیادی به وجود آمده، پیشرفت زیادی شده! این، یک نمونه‌‌اش است. ده‌‌ها نمونه از این قبیل داریم که اینها پیشرفت‏های علمی است؛ مایه‌‌های امید است. خودِ تجربه سی ساله - سی سال تجربه پشت سر ماست؛ در اختیار ماست - نسل جوانِ پر انرژی و تحصیل کرده‌‌ای در وسط میدان است. اینها همه مایه‌‌های امید و نقاط قوت است. نسل جوانی که هم تحصیل کرده است، هم اعتماد به نفس دارد؛ هم احساس می‏کند که می‏تواند کشور خودش را پیش ببرد. ما یک سند چشم‌‌انداز داریم که تا سال 1404، مشخص کرده که خط ما از لحاظ پیشرفت‏های کشوری و مادی کجاست؛ خیلی چیز مهمی است. معلوم کردیم که به کجا باید برسیم و از چه طریقی، باید حرکت بکنیم. اینها عوامل امید است. اینها نقطه‌‌های قوت است. می‏خواهند اینها را به موجبات یأس تبدیل کنند. راجع به سند چشم‌‌انداز صحبت بشود، می‏گویند: آقا به این سند توجهی نشده؛ راجع به پیشرفت‏های علمی بحث بشود، می‏گویند: اینها خیلی اهمیتی ندارد؛ راجع به انتخابات بحث بشود، این شبهه‌‌ها و خدشه‌‌ها را پیش می‌‌آورند؛ راجع به جوان‏ها صحبت بشود، اشاره می‏کنند به تخلف چند تا جوان در یک طرفی! یعنی همه این نقاط مثبت، این قله‌‌های برجسته‌‌ای که همه‌‌اش امیدافزا هست، اینها را سعی می‏کنند در چشم‏ها کمرنگ کنند؛ متقابلاً نقاط ضعف کوچکی را که حتماً وجود دارد، بزرگ کنند یا نقاط ضعف را - نمی‏گوییم هم کوچک، نقاط ضعفی وجود دارد - بزرگ‌‌نمایی کنند؛ چند برابرِ آن چه که هست، این نقاط ضعف را نشان بدهند؛ سیاه‌‌نمایی کنند؛ تلقی‌‌های بدبینانه نسبت به نظام را گسترش بدهند. می‏‌‌بینید دیگر؛ به‌‌زور می‏خواهند این یأس را به جامعه القا کنند. وقتی یأس وارد جامعه شد، جامعه از پویایی خواهد افتاد؛ افراد مبتکر، افراد نخبه، افراد جوان و پُرنشاط، منزوی می‏شوند؛ کناره‌‌گیری می‏کنند؛ دست و دلشان به کار نمی‏رود؛ مشارکت‏ها کم می‏شود؛ پویایی جامعه از دست می‏رود. این، یکی از خطوط کاری دشمن است؛ مرتباً القای بن‌‌بست کردن. شما اگر ببینید این تبلیغات رادیوها را - حالا امروز رادیوها دیگر نیست؛ یک وقتی می‏گفتیم ده‌‌ها رادیو، امروز مسئله هزارهاست؛ رادیو هست؛ تلویزیون هست؛ این وسایل اینترنتی هست - به طور دائم از مراکز مشخصی، مرتباً القای بن‌‌بست، القای بحران، القای سیاه بودن وضعیت می‏شود؛ هر مقداری که بگیرد؛ هر مقداری که مستمع و شنونده پیدا بکند و باورپذیر باشد برای آنها. دارند در این زمینه کار می‏کنند. این، یکی از خطوط کاری دشمن است. 2. ایجاد تفرقه یکی از خطوط کاری اصلی دشمن، همین مسئله تفرقه است که بسیار مسئله مهمی است. مسئله اتحاد ملت و کاری که برای ایجاد تفرقه دارد انجام می‏گیرد، بسیار مسئله مهمی است. ما نشانه‌‌های وحدت عمومی مردم را داریم می‌‌بینیم. شما نماز جمعه‌‌ها را در ماه رمضان دیدید؛ روز قدس را دیدید، نمازهای عید فطر را دیدید؛ چه عظمتی! انسان وقتی نگاه می‏کند - نه فقط در تهران، در مشهد، در اصفهان، در کرمان، در تبریز، در مناطق مختلف - منظره، منظره‌‌های بی‌‌نظیری است؛ اصلاً شاید در طول تاریخ اسلام، هرگز نماز عید فطر با این عظمت، با این شُکوه‌‌های عجیب - در نقاط مختلف یک کشور، نه فقط در یک شهر - دیده نشده! ما امروز اینها را داریم. اینها همه نشانه وحدت است؛ نشانه همدلی مردم است؛ نشانه این است که یک مرکز مشترکی وجود دارد که مردم علی‌‌رغم اختلافات جزئی و فرعی‌‌ای که با هم دارند، در گرایش و انتماء به این اصل، متفقند؛ دلشان متوجه این مرکز است که این مرکز هم دین است؛ اصول اسلامی است؛ ارزش‏های والاست؛ دین خداست. این، خیلی چیز مهمی است. خوب، همه باید در مقابل این وحدت، سر فرود بیاورند. وقتی این وحدت را می‌‌بینند، می‏‌‌بینیم که متأسفانه بعکس، بعضی دم از تفرّق می‏زنند؛ از روی جهالت، غفلت؛ واقعاً محمول بر غفلت است این چیزها؛ بیش از آن چه که بر چیزهای دیگری انسان بخواهد اینها را حمل کند. این، مسئله مهمی است. مسئله ایجاد وحدت، وحدت مذهبی، وحدت قومی، وحدت سلایق سیاسی، اینها مهم است؛ باید سعی کرد. یکی از خطوط دشمن، ایجاد تفرقه است؛ هر چه بتوانند؛ در هر جا بتوانند؛ در هر سطحی که بتوانند؛ در سطوح مختلف؛ از مسئولین، غیر مسئولین، آحاد مردم؛ بین خودِ گروه‌‌های روحانی، بین خود گروه‌‌های دانشگاهی، بین خودِ جمع‏ها و جمعیت‏های واحدهای دیگر اجتماعی و بین اینها با یکدیگر ایجاد اختلاف کنند و بین مذاهب. نمونه‌‌های فراوانش را دارید مشاهده می‏کنید که در جامعه هست. این؛ یک مسئله است. خط دشمن، خط ایجاد تفرقه است. 3. غافل کردن مردم از دشمنی دشمن خط دیگری که دشمن بر روی آن دارد سرمایه‌‌گذاری می‏کند، منصرف کردن ذهن مردم از دشمنی دشمن است. ما هرگز منکر نیستیم که در نارسایی‌‌های گوناگون و مشکلات فراوانی که بر سر راه جامعه و افراد پیش می‌‌آید، تقصیرهای شخصی و تقصیرهای اجتماعی، از درون وجود دارد؛ در این، هیچ تردیدی نیست؛ کسی این را منکر نیست؛ «ما أصابک من حسنه فمن اللَّه و ما أصابک من سیئه فمن نفسک»؛ این که معلوم است؛ دشمن هم اگر ضربه‌‌ای به ما زد و این ضربه کاری شد، این هم «من نفسک» است؛ در این، شکی نیست. در جنگ احد هم که دشمن حمله کرد و ضربه زد، در حقیقت، مسلمان‏ها از خودشان ضربه خوردند؛ در این که بحثی نیست؛ منتها نکته این است که اگر انسان بخواهد ضربه نخورد، باید نقش دشمن را ببیند. یکی از لوازم توجه و ملاحظه برای ضربه نخوردن، دیدن دشمنی است که می‏خواهد به ما ضربه بزند؛ از این، ما را نباید غافل کنند. خط اغفالِ، بخصوص خواص و نخبگان از تأثیر دشمن، یکی از خطوط القایی و تبلیغاتی دشمن است. حالا طرق مختلفی البته برای این کار دارند. تا کسی بگوید دشمن، می‏گویند: آقا شما همه‌‌اش به گردن دشمن می‏‌‌اندازید! خوب، هست دشمن؛ چرا نمی‌‌بینیم دشمن را؟ چرا نمی‌‌بینیم شعف عظیمی که دشمن پیدا می‏کند از آن چه که این جا از اختلاف ما، از حوادث گوناگون، از بلوای بعد از انتخابات به وجود می‏‌‌آید؟ تشویق کنند کسانی را که عامل هستند. آن جا، رئیس یک کشور بزرگ از آدم‏ها اسم می‏‌‌آورد! خوب، این جز ایجاد دشمنی است؟ از معارضین نظام اسم می‏‌‌آورد و تمجید می‏کند. از فلان کس که آقا از شجاعت او ما تعجب کردیم. چرا؟ چون یک کلمه‌‌ای گفته که آنها خوششان آمده. اینها را باید دید. اینها را باید متوجه شد و نبایستی از دشمنی دشمن، غفلت کرد. البته دشمنی دشمن، خلاف انتظار نیست؛ غفلت ما خلاف انتظار است. دولت انگلیس که کارنامه دویست ساله حضور آنها و ارتباط آنها با کشور ما، کارنامه‌ای سر تا پا سیاه است - واقعاً یک نقطه و یک جا نداریم که بشود نشان داد که دولت انگلیس به نفع ملت ایران، یک قدم کوچکی برداشته باشد؛ هر چه بوده، ضرر؛ هر چه بوده، صدمه‌‌های بزرگ - اینها اعلان می‏کنند که ما طرفدار ملت ایرانیم! دولت آمریکا اعلام می‏کند که ما طرفدار مردم ایرانیم! یعنی با نظام جمهوری اسلامی بدیم؛ اما مردم را دوست داریم! خوب، مردم جزو این نظامند. این نظام که منفک از مردم نیست. این، ترفندهای دشمن است. اینها را باید شناخت؛ فهمید. او البته دشمنی‌‌اش را می‏کند؛ امری طبیعی است؛ اما این که ما نفهمیم دشمنی او را و از این معنا غفلت کنیم، این، قابل قبول نیست. یک وقت می‏‌‌بینید ما در داخل جدول و پازل‏های دشمن قرار می‏گیریم - در پازل، مجموعه‌‌ای را کنار هم می‏چینند تا یک شکلی از تویش در بیاید - تا یکی از این اجزاء را ما تأمین بکنیم. خوب، این، خیلی چیز بدی است. ما باید سعی کنیم که تأمین‌‌ کننده اجزای او نباشیم؛ مثل این جدول حروف متقاطع که وقتی کنار هم گذاشته می‏شود، یک کلمه‌‌ای از تویش در می‏‌‌آید. دشمن، یک جدولی این جوری درست کرده، برای این که یک حرفی از تویش در بیاورد؛ چند تا از این حروف را هم ما بگذاریم! این را باید مراقبت کرد؛ بحث سر این است. باید جدول دشمن را کامل نکنیم؛ پازل دشمن را کامل نکنیم؛ ببینیم دشمن چه کار دارد می‏کند و چه کار می‏خواهد بکند؛ اهداف و حضور واضح او را ببینیم. 23. رسانه‌ها، میان‌دارترین عناصر دشمن در جنگ نرم تا گفته می‏شود دشمن خارجی، فوراً خارجی‏ها با چهره حق‏ به‏ جانب می‏‏آیند که نه، نه، ما دخالتی نداریم. ما کاری نکردیم. این، بی‏حیایی است؛ همه می‏‏بینند. حالا آن کاری که دستگاه‏های اطلاعاتی و دیگران کشف می‏‌کنند و دخالت‌ها را می‏‌دانند، آن به کنار؛ آن چیزی که همه دارند مشاهده می‏‌کنند، نقش رسانه‏هاست که مهم‌ترین نقش را در این چند ده سال اخیر، رسانه‏ها در تحولات ملت‏ها داشته‏اند. من یک وقتی، چند سال قبل از این، به عنوان هشدار، این جا گفتم که رسانه‏ها و دستگاه‏های تبلیغاتی و اطلاعاتی وابسته به استکبار، میدان‌دارترین عناصر دشمنان استقلال ملت‏ها برای به آشوب کشیدن ملت‏ها هستند؛ برای این که اینها را از مسیری که دارند حرکت می‏کنند، منصرف کنند و چند تا کشور را مثال زدم. خوب، امروز نسبت به آن چند سال قبل که ما این حرف را زدیم، وسایل ارتباطاتی، خیلی گسترده‏تر، وسیع‏تر، همگانی‏تر و متنوع‏تر شده است. دشمنان دارند کار می‏کنند. آن وقت می‏گویند: ما هیچ کاری نمی‏کنیم! ما هیچ اقدامی نمی‏کنیم! دستورالعمل‏هایشان برای گروه‏های غافل و نادانِ اغتشاش‌گر، توی رسانه‏های خودشان، به طور علنی دارد پخش می‏شود که این جوری با پلیس درگیر بشوید؛ این‌جوری علیه بسیج حرف بزنید؛ این جوری توی خیابان اغتشاش ایجاد کنید؛ این‌جوری تخریب کنید؛ این‌جوری آتش بزنید؛ اینها دخالت نیست؟ از این دخالت واضح‌تر؛ علنی‏تر؟ این را مردم ما به چشم دیدند. اینها برای ملت ما تجربه است. 24. تلاش رسانه‌های تبلیغاتی دشمن در متشنج نشان دادن اوضاع شما امروز می‏بینید که ایادی دشمن در تبلیغاتشان - چه در رادیوهای بیگانه، چه در ادامه آن رادیوها در داخل و در بعضی از رسانه‏های داخلی - مرتب حرف‌هایی می‏زنند و کارهایی می‏کنند که این‏طور احساس شود که تشنج عظیم سیاسی‏ای وجود دارد؛ در حالی که واقعیت، این نیست. شما به بعضی از این رسانه‏های داخلی نگاه کنید. البته همه اینها بیگانه نیستند؛ اما بعضی چرا؛ بعضی مال آن دشمنانند! البته اینها را هم می‏شناسید؛ همه‏اش هم فریاد می‏زنند که اختناق هست؛ حالا نمی‏فهمند همین فریادی که می‏زنند اختناق هست، این آنها را بیشتر رسوا می‏کند؛ به‏خاطر این که هر روز حرف‌های دروغ و خلاف و تشنج‌آفرینشان منتشر می‏شود؛ دستگاه‌ها هم می‏بینند و مادامی که یک جرم مشخصی را مرتکب نشده باشند، کسی به آنها کاری ندارد؛ حرف‌هایشان را می‏زنند و در واقع، خودشان را تخطئه و تکذیب می‏کنند؛ اما هستند و سعی می‏کنند فضا را آشفته، مغشوش، متشنج و ناآرام جلوه دهند؛ در حالی که چنین چیزی نیست. 25. تبلیغات، مؤثرترین سلاح دشمن در جنگ نرم امروز مؤثرترین سلاح بین‌‌المللی علیه دشمنان و مخالفین، سلاح تبلیغات است؛ سلاح ارتباطات رسانه‌‌ای است. امروز، این، قوی‌‌ترینِ سلاح است و از بمب اتم هم بدتر و خطرناک‌تر است. این سلاح دشمن را شما در بلواهای بعد از انتخابات ندیدید؟ دشمن با همین سلاح، لحظه به لحظه، قضایای ما را دنبال می‏کرد و به کسانی که اهل شیطنت بودند، رهنمود می‏داد؛ «و انّ الشّیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم»؛ دائم به اولیای خودشان ایحاء می‏کردند. خوب، این، حضور دشمن است دیگر. حضور دشمن را از این واضح‌‌تر و روشن‌‌تر، می‏شود فرض کرد؟ 26. در جنگ نرم، چه کسانی باید به میدان بیایند؟ امروز جمهوری اسلامی و نظام اسلامی، با یک جنگ عظیمی مواجه است؛ لیکن جنگ نرم. خوب، حالا در جنگ نرم، چه کسانی باید میدان بیایند؟ قدر مسلّم، نخبگان فکری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند؛ یعنی شما افسران جوانِ جبهه مقابله با جنگ نرمید. اینی که چه کار باید بکنید، چه جوری باید عمل کنید، چه جوری باید تبیین کنید، اینها چیزهایی نیست که من بیایم فهرست کنم؛ بگویم آقا این عمل را انجام بدهید؛ این عمل را انجام ندهید؛ اینها کارهایی است که خود شماها باید در مجامع اصلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان، فکری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان و در اتاق‏های فکرتان، بنشینید، راهکارها را پیدا کنید؛ لیکن هدف، مشخص است؛ هدف، دفاع از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی است؛ در مقابله با یک حرکت همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ جانبه متکی به زور و تزویر و پول و امکانات عظیم پیشرفته علمی رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای. باید با این جریان شیطانی خطرناک، مقابله شود. 27. افسران و فرماندهان جبهه مبارزه با جنگ نرم من به جوان‏های دانشجو هم این را گفتم که ما با جنگ نرم، با مبارزه نرم از سوی دشمن مواجهیم که البته خود جوان‏ها هم همین را هی گفتند؛ مکرر قبل از این که بنده بگویم، آنها هم هی گفتند و همه این را می‏دانستند. آنی که من اضافه کردم، این بود که گفتم: در این جنگ نرم، شما جوان‏های دانشجو، افسران جوان این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید. نگفتیم سربازان؛ چون سرباز، فقط منتظر است که به او بگویند پیش، برود جلو؛ عقب بیا، بیاید عقب؛ یعنی سرباز، هیچ گونه از خودش تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده می‏گوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و یگان‏های بزرگ؛ چون آنها طراحی‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کلان را می‏کنند. افسر جوان، توی صحنه است؛ هم به دستور عمل می‏کند، هم صحنه را درست می‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینید؛ با جسم خود و جان خود، صحنه را می‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌آزماید؛ لذا اینها افسران جوانند. دانشجو، نقشش این است. حقیقتاً افسران جوان، فکر هم دارند؛ عمل هم دارند؛ توی صحنه هم حضور دارند؛ اوضاع را هم می‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینند؛ در چهارچوب هم کار می‏کنند. خوب، با این تعریف، استاد دانشگاه؛ چه رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دارد؟ اگر در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مسائل اجتماعی، مسائل سیاسی، مسائل کشور، آن چیزهایی که به چشم باز، به بصیرت کافی احتیاج دارد، جوان دانشجوی ما، افسر جوان است، شما که استاد او هستید، رتبه بالاترِ افسر جوانید؛ شما فرمانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای هستید که باید مسائل کلان را ببینید؛ دشمن را درست شناسایی بکنید؛ هدف‏های دشمن را کشف بکنید؛ احیاناً به قرارگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دشمن، آن چنانی که خود او نداند، سر بکشید و بر اساس آن، طراحی کلان بکنید و در این طراحی کلان، حرکت کنید. در رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف، فرماندهانِ بالا، این نقش‏ها را ایفا می‏کنند. 28. خودتان نقشتان را در جنگ نرم پیدا کنید حالا شما جوانانی که گفتیم افسران جوان مقابله با جنگ نرم هستید، از من نپرسید که نقش ما دانشجویان در تخریب مسجد ضرار کنونی چیست؛ خوب، خودتان بگردید نقش را پیدا کنید یا مقابله با نفاق جدید یا تعریف عدالت. من این جا بیایم بنشینم یک بحث فلسفی بکنم، عدالت چند شعبه دارد، چه جوری است، حالا بامزه این است که ایشان می‏گویند: توی یک جمله بیان کنید. معروف است یک نفری زمان شیخ انصاری پسرش را آورده بود نجف؛ دید طلبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها درس می‏خوانند و ملا می‏شوند و شیخ انصاری هم خوب، شخص بزرگی بود؛ هوس کرد پسرش را طلبه کند. آمد به پیش شیخ انصاری؛ گفت: شیخنا! این نوجوان را من آورده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام و خواهش می‏کنم تا فردا که می‏خواهیم راه بیفتیم برویم، شما او را فقیه کنید! 29. وظیفه اساتید در قبال جنگ نرم استادی که بتواند این نقش را ایفا کند، آن استاد شایسته حال و آینده نظام جمهوری اسلامی است. توقع از اساتید محترم این است: 1. دادن قدرت تحلیل به دانشجویان جوان‏هایتان را توجیه کنید. منظورم این نیست که بنشینید زید و عمرو سیاسی را برایشان معرفی کنید؛ نه، اصلاً من موافق هم خیلی نیستم. اسم آوردن از زید و عمرو و بکر و... این چیزها، کمکی به حل مشکل نمی‏کند. به اینها، قدرت تحلیل بدهید. به اینها، توان کار و نشاط کار بدهید. 2. ایجاد فضای امید، نشاط و حرکت فضای کلاس را، فضای محیط درس و دانشگاه را فضای امید کنید؛ امید به آینده. بدترین بلایی که ممکن است بر سر یک نسل، در یک کشور بیاید، ناامیدی است؛ یأس است. این که می‏گویند: آقا! چه فایده دارد؟ فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای ندارد؛ این روحیه «فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای ندارد» - یأس از آینده - سم مهلک همه فعالیت‏هاست؛ چه فعالیت‏های اجتماعی و سیاسی، چه حتّی فعالیت‏های علمی [و] فعالیت‏های پژوهشی. این کسانی که کشفیات بزرگ را در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های علوم تجربی و دانش‏های گوناگون انجام دادند، اینها اگر ناامید از نتیجه بودند، قطعاً به این جا نمی‏رسیدند. امید، آن نیروی عظیمی است که انسان را پیش می‏برد. جوان ما را ناامید کنند از کشورش، از انقلابش، از آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، از دولتش، از دانشگاهش، از آینده علمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، از آینده شغلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش، این، خیلی مضر است. این کاری است که تو برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دشمنان ما و مخالفین نظام، وجود دارد. به نظر من، یکی از کارهای اساسی این است [که] محیط را برای دانشجو، محیط نشاط، محیط امید، محیط حرکت به جلو قرار دهید. 3. میدان دادن به دانشجو برای اظهار نظر یکی دیگر از کارهایی که باید در زمینه مسائل گوناگون اجتماعی و سیاسی و علمی انجام بگیرد، میدان دادن به دانشجوست؛ برای اظهارنظر، از اظهارنظر هیچ نباید بیمناک بود. این کرسی‌‌‌‌‌‌‌‌‌های آزاداندیشی که ما گفتیم، در دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها باید تحقق پیدا کند و باید تشکیل بشود. اگر بحث‏های مهم تخصصی در زمینه سیاسی، در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اجتماعی، در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون، حتّی فکری و مذهبی، در محیط‏های سالمی بین صاحبان توان و قدرتِ بحث، مطرح بشود، مطمئناً ضایعاتی که از کشاندن این بحث‏ها به محیط‏های عمومی و اجتماعی ممکن است پیش بیاید، دیگر پیش نخواهد آمد. وقتی که با عامه مردم، افراد مواجه می‏شوند، همه نمی‏توانند خودشان را حفظ کنند. مواجهه با عامه مردم، انسان‏ها را دچار انحراف‏ها و انحطاط‏ها و لغزش‏های زیادی می‏کند که متأسفانه ما شاهد بودیم. خیلی از افرادی که شما می‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینید در مواجهه با عامه مردم یک حرفی می‏زنند، یک چیزی می‏گویند، در اعماق دلشان ای بسا خیلی اعتقادی هم ندارند [و] به تعبیر بعضی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، جوگیر می‏شوند. این، خیلی چیز بدی است. اگر در محیط‏های خاص، محیط‏های آزاداندیشی و آزادفکری، این مسائل مطرح بشود - مسائل تخصصی، مسائل فکری، مسائل چالش‌‌‌‌‌‌‌‌‌برانگیز - مطمئناً ضایعات، کمتر پیش خواهد آمد. 30. کار علمی دانشگاه‌ها نباید تعطیل شود همین جا به شما بگویم؛ مواظب باشید توی این قضایای سیاسی کوچک و حقیر، مبادا دانشگاه تحت تأثیر قرار بگیرد؛ مبادا کار علمی دانشگاه، متزلزل شود؛ مبادا آزمایشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ما، کلاس‏های ما، مراکز تحقیقاتی ما دچار آسیب بشوند؛ حواستان باشد؛ یعنی یکی از مسائل مهم در پیش روی شما، حفظ حرکت علمی در دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست. دشمن‏ها خیلی دوست می‏دارند که دانشگاه ما یک مدتی لااقل دچار تعطیلی و تشنج و اختلال‏های گوناگونی باشد. این برایشان یک نقطه مطلوب است؛ هم از لحاظ سیاسی برایشان مطلوب است، هم از لحاظ بلندمدت؛ چون علم شما از لحاظ بلندمدت، به ضرر آنهاست؛ لذا مطلوب این است که دنبال علم نباشید. 31. نخبگان، هدف اصلی دشمن در جنگ نرم دشمن انواع و اقسام کار را می‏کند؛ انواع و اقسام فعالیت را می‏کند؛ عمده هم امروز به گمان من، هدف و آماج توطئه‌‌های دشمن، خواص است؛ آماج دشمن، خواص است. می‏‌‌نشینند طراحی می‏کنند تا ذهن خواص را عوض کنند؛ برای این که بتوانند مردم را بکشانند؛ چون خواص، تأثیر می‏گذارند و در عموم مردم، نفوذ کلمه دارند. به نظر من، یکی از وظائف اصلی امروز ما و شما، همین است: ما بصیرت خودمان را در مسائل گوناگون، تقویت کنیم و بتوانیم ان‌‌شاءاللَّه، بصیرت مخاطبان و مستمعان خودمان را هم زیاد بکنیم. 32. نخبگان در زمان فتنه، بیشتر مراقب باشند نخبگان بدانند هر حرفی، هر اقدامی، هر تحلیلی که به آنها کمک بکند، این حرکت، در مسیر خلاف ملت است. همه ما خیلی باید مراقب باشیم؛ خیلی باید مراقب باشیم: مراقب حرف زدن، مراقب موضع‏گیری کردن، مراقب گفتن‏ها، مراقب نگفتن‏ها. یک چیزهایی را باید گفت؛ اگر نگفتیم، به آن وظیفه عمل نکرده‏ایم. یک چیزهایی را باید بر زبان نیاورد؛ باید نگفت؛ اگر گفتیم، برخلاف وظیفه عمل کرده‏ایم. نخبگان، سر جلسه امتحانند؛ امتحان عظیمی است. در این امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط این نیست که ما یک سال عقب بیفتیم؛ سقوط است. اگر بخواهیم به این معنا دچار نشویم، راهش این است که خرد را که انسان را به عبودیت دعوت می‏کند، معیار و ملاک قرار بدهیم؛ شاخص قرار بدهیم. عقل، این سیاسی‏بازی‏ها و سیاسی‏کاری‏های متعارف نیست؛ اینها خلاف عقل است؛ «العقل ما عُبد به الرّحمن و اکتسب به الجنان»؛ عقل این است که انسان را به راه راست هدایت می‏کند. اشتباه می‏کنند آن کسانی که خیال می‏کنند با سیاسی‏کاری، عقلایی عمل می‏کنند؛ نه، عقل آن چیزی است که راه عبادت خدا را هموار می‏کند؛ شاخصش هم برای ما، بین خودمان و خدا، این است که نگاه کنیم ببینیم در بیان این حرف، اخلاص داریم یا نه؛ به فکر خداییم یا نه؟ من دارم برای خاطر خدا، رضای خدا حرف می‏زنم یا برای خاطر جلب توجه شما دارم حرف می‏زنم؟ برای خاطر خداست یا برای خاطر دل مستمع و غیر مستمع است؟ معیارش این است. به خودمان مراجعه کنیم؛ اقضی القضات نسبت به انسان، خود انسان است. خودمان را فریب ندهیم. بفهمیم چه کار می‏کنیم. بفهمیم چه می‏گوییم؛ چه حرکتی می‏کنیم. 33. وظایف نخبگان در زمان فتنه 1. تبیین حقیقت یکی از کارهای مهم نخبگان و خواص، تبیین است؛ حقایق را بدون تعصب، روشن کنند؛ بدون حاکمیت تعلقات جناحی و گروهی و بر دل آن گوینده. اینها مضر است. جناح و اینها را باید کنار گذاشت. باید حقیقت را فهمید. در جنگ صفین، یکی از کارهای مهم جناب عمار یاسر، تبیین حقیقت بود؛ چون آن جناح مقابل که جناح معاویه بود، تبلیغات گوناگونی داشتند. همینی که امروز به آن جنگ روانی می‏گویند، این جزو اختراعات جدید نیست؛ شیوه‏هایش فرق کرده، این از اول بوده، خیلی هم ماهر بودند در این جنگ روانی؛ خیلی. آدم نگاه می‏کند کارهایشان را، می‏‏بیند که در جنگ روانی، ماهر بودند. تخریب ذهن هم آسان‌تر از تعمیر ذهن است. وقتی به شما چیزی بگویند: سوءظنی یک جا پیدا کنید، وارد شدن سوء ظن به ذهن، آسان است؛ پاک کردنش از ذهن، سخت است؛ لذا آنها شبهه‏افکنی می‏کردند؛ سوءظن را وارد می‏کردند؛ کار آسانی بود. این کسی که از این طرف، خودش را موظف دانسته بود که در مقابل این جنگ روانی بایستد و مقاومت کند، جناب عمار یاسر بود که در قضایای جنگ صفین دارد که با اسب از این طرف جبهه، به آن طرف جبهه و صفوف خودی می‏رفت و همین طور این گروه‏هایی را که - به تعبیرِ امروز، گردان‏ها یا تیپ‏های جدا جدای از هم - بودند، به هر کدام می‏رسید، در مقابل آنها می‏‏ایستاد و برای آنها صحبت می‏کرد؛ حقایقی را برای آنها روشن می‏کرد و تأثیر می‏گذاشت. یک جا می‏دید اختلاف پیدا شده، یک عده‏ای دچار تردید شدند؛ بگو مگو توی آنها هست؛ خودش را به سرعت آن جا می‏رساند و برایشان حرف می‏زد؛ صحبت می‏کرد، تبیین می‏کرد؛ این گره‏ها را باز می‏کرد. 2. ایجاد بصیرت در خود و دیگران نقش دیگر نخبگان و خواص این است که بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند. آدم گاهی می‏‏بیند که متأسفانه بعضی از نخبگان، خودشان هم دچار بی‏بصیرتی‏اند؛ نمی‏فهمند؛ اصلاً ملتفت نیستند؛ یک حرفی یکهو به نفع دشمن می‏پرانند؛ به نفع جبهه‏ای که همتش نابودی بنای جمهوری اسلامی است؛ نخبه هم هستند؛ خواص هم هستند؛ آدم‏های بدی هم نیستند؛ نیت بدی هم ندارند؛ اما بی‏بصیرتی است دیگر. این بی‏بصیرتی را بخصوص شما جوان‏ها با خواندن آثار خوب، با تأمل، با گفت و گو با انسان‏های مورد اعتماد و پخته، نه گفت و گوی تقلیدی - که هر چه گفت، شما قبول کنید؛ نه، این را من نمی‏خواهم - از بین ببرید. کسانی هستند که می‏توانند با استدلال، آدم را قانع کنند؛ ذهن انسان را قانع کنند و حتی حضرت ابا‏عبداللَّه‏ الحسین علیه‏السلام هم از این ابزار در شروع نهضت و در ادامه نهضت، استفاده کرد. امام حسین را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن، یک بخش از جهاد امام حسین است؛ به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او، توضیح مسائل گوناگون در همان منی‏ و عرفات، خطاب به علما، خطاب به نخبگان - حضرت بیانات عجیبی دارد که در کتاب‏ها ثبت و ضبط است - بعد هم در راه به سمت کربلا، هم در خود عرصه کربلا و میدان کربلا، باید شناخت. در خود عرصه کربلا، حضرت اهل تبیین بودند؛ می‏رفتند؛ صحبت می‏کردند. حالا میدان جنگ است؛ منتظرند خون هم را بریزند؛ اما از هر فرصتی این بزرگوار استفاده می‏کردند که بروند با آنها صحبت بکنند؛ بلکه بتوانند آنها را بیدار کنند. البته بعضی خواب بودند؛ بیدار شدند. بعضی خودشان را به خواب زده بودند و آخر هم بیدار نشدند. آنهایی که خودشان را به خواب می‏زنند، بیدار کردن آنها مشکل است [و] گاهی اوقات، غیرممکن است. 34. وظیفه انسان‌های فرهنگی در حوادث فتنه‌گون در این جا شاعر چه نقشی دارد؟ مردِ هنری و مردِ فرهنگی، یعنی انسانِ هنری و انسانِ فرهنگی، در این صحنه چه وظیفه‌‌‌‌‌‌‌ای دارد؟ به نظر، من وظیفه، خیلی سنگین است؛ خیلی بزرگ است. مهم‌ترین وظیفه هم تبلیغ و تبیین است؛ «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احداً الا اللَّه». این، یک معیار است؛ حقیقتی را که درک می‏کنید، آن را تبیین کنید. کسی انتظار ندارد بر خلاف آن چه که می‏فهمید، حرف بزنید؛ نه، آن چه را که می‏فهمید، بگویید. البته برای این که آن چه می‏فهمید، درست و صواب باشد، باید تلاش و مجاهدت کنید؛ چون در حوادثِ فتنه‌‌‌‌‌‌‌گون، شناخت عرصه، دشوار است؛ شناخت اطراف قصه، دشوار است؛ شناخت مهاجم و مدافع، دشوار است؛ شناخت ظالم و مظلوم، دشوار است؛ شناخت دشمن و دوست، دشوار است. اگر بنا باشد یک شاعر هم مثل دیگران گول بخورد، فریب بخورد و بی‌‌‌‌‌‌‌بصیرتی به سراغش بیاید، این خیلی دون شأن یک انسان هنری و یک انسان فرهنگی است. پس باید حقیقت را فهمید؛ بعد هم باید همان حقیقت را تبلیغ کرد. نمی‏شود با شیوه‌‌‌‌‌‌‌های سیاسی - شیوه‌‌‌‌‌‌‌های سیاست‌گران و سیاستمداران - در عالم فرهنگ، حرکت کرد. این، خلاف شأن فرهنگ است. در عالم فرهنگ، بایستی گره‌‌‌‌‌‌‌گشایی کرد؛ بایستی حقیقت را باز کرد؛ بایستی گره‌‌‌‌‌‌‌های ذهنی را باز کرد و این، تبیین لازم دارد؛ یعنی همان کار انبیا. فصاحت و بلاغتی هم که گفته‌‌‌‌‌‌‌اند در بیان لازم است، بلاغتش به این معناست. اگر چه بلاغت را در کتب فنی، به معنای مطابقه با مقتضای حال معنا می‏کنند، اما آن، یک معنای خاصی از بلاغت است. معنای اوّلی و صریح بلاغت، این نیست؛ بلاغت، یعنی رساندن. بلاغ یعنی رساندن. اینی که مثلاً می‏گویند: حافظ این شعر فصیح و بلیغ را گفته، بلیغش یعنی چه؟ یعنی مناسب مقتضای حال گفته؟ چه می‏دانیم ما آن وقتی که این شعر را گفته، مقتضای حال بوده یا نبوده؛ ما الان داریم نگاه می‏کنیم؛ بحث اقتضای حال نیست؛ یعنی رساست. بلیغ، یعنی رسا؛ رسا بگویید؛ روشن بگویید؛ مبیَّن بگویید؛ اما آن چه را که می‏فهمید بگویید؛ هیچ انتظار نیست - حق هم نیست که انتظار باشد - کسی بر خلاف فهمیده خودش حرف بزند. سعی هم بکنید که آن چه که فهمیدید، درست باشد. 35. وظیفه مجموعه فرهنگی، بلاغ و تبیین در قالب هنر وظیفه مجموعه فرهنگی و ادبی و هنری هم وظیفه مشخصی است؛ بلاغ؛ تبیین؛ بگویید، خوب بگویید. من همیشه تکیه بر این می‏کنم: بایستی قالب را خوب انتخاب کنید و هنر را بایستی تمام عیار توی میدان بیاورید؛ نباید کم گذاشت؛ تا اثر خودش را بکند. می‌بینید دیگران با این کارهای هنرمندانه‌‌‌‌‌‌‌ای که بعضاً دارند، دارند یک باطل‏هایی را تبلیغ می‏کنند؛ شگفت این که ما هم همان حرف‏ها را قبول می‏کنیم! همین سریال کره‌‌‌‌‌‌‌ای که دارد پخش می‏شود و همه دارند آن را می‏‌‌‌‌‌‌‌بینند، یک تاریخ‌‌‌‌‌‌‌سازی و افسانه باطل است. آدم اگر بخواهد توی شاهنامه بگردد و این جور داستانی را پیدا کند، ده پانزده تا از این داستان‏ها می‏شود پیدا کرد؛ منتها طرف هنر به کار برده، وقتی کسی هنرمندانه کار می‏کند، پاداشش همین است که جناب عالی هم که هیچ علاقه‌‌‌‌‌‌‌ای به آن تاریخ و به آن فرهنگ ندارید، می‏‌‌‌‌‌‌‌نشینید و با کمال علاقه، گوش می‏کنید و خواهی نخواهی، آن فرهنگ را جذب می‏کنید! این، خاصیت هنر خوب است. 36. شرایط موفقیت در جنگ نرم 1. نگاه خوش‌بینانه و امیدوارانه عزیزان من! شرط اصلی فعالیت درست شما در این جبهه جنگ نرم، نگاه خوشبینانه و امیدوارانه است. نگاهتان خوشبینانه باشد. ببینید؛ من در مورد بعضی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان؛ به جای پدربزرگ شما هستم. من نگاهم به آینده، خوشبینانه است؛ نه از روی توهم؛ بلکه از روی بصیرت. شما جوانید و مرکز خوشبینی؛ مواظب باشید نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد؛ نگاه امیدوارانه باشد؛ نه نگاه نومیدانه. اگر نگاه، نومیدانه شد، نگاه بدبینانه شد، نگاه «چه فایده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای دارد» شد، به دنبالش بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عملی، به دنبالش بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تحرکی، به دنبالش انزواست؛ مطلقاً دیگر حرکتی وجود نخواهد داشت؛ همانی است که دشمن می‏خواهد. 2. تصمیم‌گیری مدبرانه و فکورانه شرط دیگر این است که در قضایا، افراط وجود نداشته باشد. طبیعت جوان، طبیعت تحرک و تندی است. این دوره زندگی شما را ما هم گذرانده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ایم؛ آن هم در دوران‏های انقلاب و اوایل مبارزات و اینها بوده. تندی را می‏دانم چیست. خیلی هم به ما نصیحت می‏کردند که آقا تندی نکنید. ما می‏گفتیم که نمی‏فهمند چقدر لازم است تندی کردن. می‏دانم تصور شما چیست؛ اما حالا از ما بشنوید دیگر. مراقب باشید تندروی، انسان را پیش نمی‏برد؛ با فکر، تصمیم بگیرید. البته جوانِ امروز از جوان دوره ما فکورتر است؛ این را به شما عرض بکنم. شما امروز جوان‏هایی هستید که تجربه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تان، اطلاعتان، آگاهی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های‌تان از آن دوره جوانی ما - از پنجاه سال پیش از این - خیلی بیشتر است؛ قابل مقایسه نیست با جوان امروز. بنابراین، توقع این که شماها مدبرانه و فکورانه فکر کنید و بدون تندروی، بدون افراط و تفریط توی قضایا، رفتار کنید، توقع زیادی نیست. 37. شجاعت در فهم و عمل، لازمه مواجهه با فتنه ما نه فقط در عمل احتیاج به شجاعت داریم، در فهم هم احتیاج به شجاعت داریم. در فهم فقیهانه، احتیاج به شجاعت هست. اگر شجاعت نبود، حتی در فهم هم خلل به وجود خواهد آمد؛ درک روشن از کُبرَیات و صُغرَیات. گاهی انسان کُبریات را درست می‏فهمد، در صُغریات، اشتباه می‏کند. این درک صحیح از مبانی دین و از موضوعات دینی و از موضوعات خارجی منطبق با آن مفاهیم کلی و عمومی، یعنی کُبریات و صُغریات، احتیاج دارد به این که ما شجاعت داشته باشیم؛ ترس نداشته باشیم والا ترس از مالمان، ترس از جانمان، ترس از آبروی‌مان، انفعال در مقابل دشمن، ترس از جوّ، ترس از فضا، اگر این حرف را بزنیم، علیه ما خواهند بود، اگر این حرف را بزنیم، فلان لکه را به ما خواهند چسباند، این ترس‏ها، فهم انسان را هم مختل می‏کند. گاهی انسان به خاطر این ترس‏ها، به خاطر این ملاحظات، صورتِ مسئله را درست نمی‏فهمد؛ نمی‏تواند مسئله را درست درک بکند و حل بکند؛ موجب اشتباه خواهد شد، لذا «و لا یخشون احدا الا اللَّه»، خیلی مهم است. در این آیه شریفه «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الا اللَّه و کفی باللَّه حسیبا»، معلوم می‏شود شرط بلاغ و ابلاغ و تبلیغ، همین عدم خشیت است که «و لا یخشون احدا الا اللَّه». می‏گویی: آقا! اگر این کار را بکنم، ممکن است در دنیا سرم کلاه برود؛ خوب، «و کفی باللَّه حسیبا»؛ محاسبه را به خدا واگذار کنید و بگذارید خدا برایتان محاسبه کند. اگر پروای قضاوت‏های مردم، داوری‌‌های گوناگون مردم را به جای پروای از خدا گذاشتیم، مشکل درست خواهد شد؛ چون پروای از خدای متعال، تقواست. اگر این را کنار گذاشتیم و ترس مردم جایگزین شد، آن وقت فرقانی هم که خدای متعال گفته، پیدا نخواهد شد؛ «ان تتّقوا اللَّه یجعل لکم فرقانا»؛ این فرقان، ناشی از تقواست؛ روشن شدن حقیقت برای انسان، دستاورد تقواست و به نظر من، این مسئله، خیلی مهم است. مسئله خشیت از مال و جان و حرف مردم و آبرو و زمزمه‌‌ها و حرف‏ها و حدیث‏ها و تهمت‏ها و اینها، خیلی مهم است. این قدر این مسئله مهم است که خدای متعال به پیغمبرش خطاب می‏کند و او را برحذر می‏دارد؛ «و اذ تقول للّذی أنعم اللَّه علیه و انعمت علیه أمسک علیک زوجک و اتّق اللَّه و تخفی فی نفسک ما اللَّه مبدیه و تخشی النّاس و اللَّه احقّ أن تخشاه». ملاحظه حرف مردم، ملاحظه این تهمتی که خواهند زد، ملاحظه چیزی را که خواهند کرد، نباید کرد. به نظر من، یکی از چیزهایی که فتوحات گوناگون امام را ارزانی آن بزرگوار داشت، همین شجاعت او بود که فتوحات علمی، فتوحات معنوی، فتوحات سیاسی، فتوحات اجتماعی، این مجذوب شدن دل‏ها به آن بزرگوار را - که واقعاً چیز عجیبی بود - به وجود آورد و شجاعت آن بزرگوار این بود که ملاحظه هیچ چیزی را نمی‏کرد. بالاخره اهل فتنه مایلند که خشیت خودشان را، خوف از خودشان را در دل نخبگان و خواص، به جای خشیت از خدا، بنشانند؛ یعنی مایلند که از آنها ترسیده بشود؛ «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل». این که دائماً دارند به ما می‏گویند: آقا ! «إنّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم»، جوابش همین است؛ «فقالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل»؛ نتیجه‌‌اش هم این است؛ «فانقلبوا بنعمت من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء». نتیجه این احساس، این درک، این حقیقت روحی و معنوی، همین است که «فانقلبوا بنعمت من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء». بنابراین، بایستی این شجاعت را داشت. 38. کنار کشیدن در فتنه ممنوع! بعضی‌‌ها در فضای فتنه، این جمله «کن فی الفتنه کابن اللّبون لا ظهر فیُرکَب و لا ضرع فیُحلَب» را بد می‏فهمند و خیال می‏کنند معنایش این است که وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله، این نیست که «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه، فتنه‌‌گر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود. در جنگ صفین ما از آن طرف عمار را داریم که جناب عمار یاسر، دائم - مشغول سخنرانی است؛ این طرف لشکر، آن طرف لشکر، با گروه‌‌های مختلف؛ چون آن جا واقعاً فتنه بود دیگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنه عظیمی بود؛ یک عده‌‌ای مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشن‌گری بود؛ این طرف می‏رفت، آن طرف می‏رفت [و] برای گروه‌‌های مختلف، سخنرانی می‏کرد - که اینها ضبط شده و همه در تاریخ هست - از آن طرف هم آن عده‌‌ای که چند نفر «من اصحاب عبد اللَّه بن مسعود» هستند، در روایت دارد که آمدند خدمت حضرت و گفتند: «یا امیرالمؤمنین - یعنی قبول هم داشتند که امیرالمؤمنین! است - «انّا قد شککنا فی هذا القتال»؛ ما شک کردیم. ما را به مرزها بفرست که در این قتال داخل نباشیم! خوب، این کنار کشیدن، خودش همان ضرعی است که یُحلب؛ همان ظهری است که یُرکب! گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه، همه بایستی روشن‌گری کنند؛ همه بایستی بصیرت داشته باشند. 39. اگر بصیرت نداشته باشیم... این انتخابات، تجربه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی هم داشت. یک تجربه برای ملت ما و مسئولان ما بود که من اصرار دارم بر این که این تجربه را همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مان جدی بگیریم؛ هم مسئولان جدی بگیرند، هم آحاد مردم جدی بگیرند و آن تجربه، این است که باور کنیم که همیشه امکان ضربه زدن از سوی دشمنان انقلاب و دشمنان ایران اسلامی هست؛ حتّی در بهترین شرایط. همیشه کمین دشمن را در نظر داشته باشیم. غفلت از این که ممکن است به حرکت عمومی ملت ایران، ضربه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای وارد شود، چیز خطرناکی است. هشیار باشید. این همان توصیه امیرمؤمنان سلام اللَّه علیه است که فرمود: «و من نام لم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ینم عنه». در عرصه زندگی سیاسی، دچار خواب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آلودگی نشویم. در پشت سنگرها، خوابمان نبرد. اگر تو خوابت برد، باید بدانی که دشمن، ممکن است بیدار باشد. این، تحلیل نیست که ما می‏گوییم؛ اطلاع است. دشمنان نظام جمهوری اسلامی سعی کردند، تلاش کردند، شاید بتوانند در فضای آزادی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای که نظام اسلامی به مردم داده است، برای، مردم دغدغه و دردسر درست کنند؛ سعی کردند، پول خرج کردند؛ رسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زیادی را به کار انداختند؛ عوامل بسیاری را بسیج کردند؛ شاید بتوانند از این وضعیتی که برای ملت ایران یک عید به حساب می‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمد، یک جشن بزرگ ملی به حساب می‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمد، وضعیتی علیه ملت ایران درست کنند؛ تلاش شد. این تجربه، بایستی برای ما - همه ما، همه آحاد مردم - تجربه هشداردهنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای باشد. اگر ما در صحنه زندگی سیاسی و اجتماعی به همدیگر بدبین باشیم، به چشم دشمن به یکدیگر نگاه کنیم، این فرصت برای دشمنان حقیقی ما پیش خواهد آمد. اگر فکر نکنیم، اگر بصیرت نداشته باشیم، اگر فراموش کنیم که دشمنانی در کمین انقلابند، ضربه خواهیم خورد. این، برای ما تجربه شد. 40. بیشتر خطاها، ناشی از بی‌بصیرتی است اگر من بخواهم یک توصیه به شما بکنم، آن توصیه این خواهد بود که بصیرت خودتان را زیاد کنید؛ بصیرت. بلاهایی که بر ملت‏ها وارد می‏شود، در بسیاری از موارد، بر اثر بی‏بصیرتی است. خطاهایی که بعضی از افراد می‏کنند - می‏‏بینید در جامعه خودمان هم گاهی بعضی از عامه مردم و بیشتر از نخبگان، خطاهایی می‏کنند. نخبگان که حالا انتظار هست که کمتر خطا کنند، گاهی خطاهایشان اگر از نظر کمی هم بیشتر نباشد، از نظر کیفی بیشتر از خطاهای عامه مردم است - بر اثر بی‏بصیرتی است؛ خیلی‏هایش؛ نمی‌گوییم همه‏اش. باید بصیرت داشت. آن چه که انسان از نخبگان جامعه و جریانات سیاسی و گروه‌‌های سیاسی انتظار دارد، این است که با این حوادث، با این خطوط دشمن، با بصیرت مواجه بشوند؛ با بصیرت. اگر بصیرت وجود داشت و عزم مقابله وجود داشت، خیلی از رفتارهای ما ممکن است تغییر پیدا بکند. آن وقت، وضعیت، بهتر خواهد بود. بعضی از کارها از روی بی‌‌بصیرتی است. 41. بصیرت، کارآمدترین ابزار در زمان فتنه بصیرت خودتان را بالا ببرید. آگاهی خودتان را بالا ببرید. من مکرر این جمله امیرالمؤمنین را – که به نظرم در جنگ صفین [بود] - در گفتارها بیان کردم که فرمود: «الا و لایحمل هذا العَلم الا اهل البصر و الصبر». می‏دانید سختی پرچم امیرالمؤمنین، از پرچم پیغمبر، از جهاتی بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر، دشمن، معلوم بود؛ دوست هم معلوم بود. در زیر پرچم امیرالمؤمنین، دشمن و دوست آن چنان واضح نبودند؛ دشمن همان حرف‏هایی را می‏زد که دوست می‏زند؛ همان نماز جماعت را که تو اردوگاه امیرالمؤمنین می‏خواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم - در جنگ جمل و صفین و نهروان - می‏خواندند. حالا شما باشید، چه کار می‏کنید؟ به شما می‏گویند: آقا! این طرفِ مقابل، باطل است. شما می‏گویید: اِ، با این نماز، با این عبادت؟ بعضی‏شان مثل خوارج [بودند] که خیلی هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خیلی. امیرالمؤمنین از تاریکی شب استفاده کرد و از اردوگاه خوارج عبور کرد؛ دید یکی دارد با صدای خوشی می‏خواند: «أمّن هو قانت اناء اللیل» - آیه قرآن را نصفه شب دارد می‏خواند؛ با صدای خیلی گرم و تکان دهنده‏ای - یک نفر کنار حضرت بود؛ گفت: یا امیرالمؤمنین! به به! خوش به حال این کسی که دارد این آیه را به این قشنگی می‏خواند. ای کاش من یک مویی در بدن او بودم؛ چون او به بهشت می‏رود؛ حتماً، یقیناً؛ من هم با برکت او به بهشت می‏روم! این گذشت [و] جنگ نهروان شروع شد؛ بعد که دشمنان کشته شدند و مغلوب شدند، امیرالمؤمنین آمد بالاسر کشته‏های دشمن؛ همین طور عبور می‏کرد و می‏گفت بعضی‏ها را که به رو افتاده بودند، بلندشان کنید؛ بلند می‏کردند. حضرت با اینها حرف می‏زد. آنها مرده بودند؛ اما می‏خواست اصحاب بشنوند. یکی را گفت بلند کنید؛ بلند کردند [و] به همان کسی که آن شب همراهش بود، حضرت فرمود: این شخص را می‏شناسی؟ گفت: نه. گفت: این همان کسی است که تو آرزو کردی یک مو از بدن او باشی که آن شب داشت آن قرآن را با آن لحن سوزناک می‏خواند! این جا در مقابل قرآن ناطق، امیرالمؤمنین می‏‌ایستد؛ شمشیر می‏کشد؛ چون بصیرت نیست ... نمی‏تواند اوضاع را بفهمد. 42. بصیرت، ابزار شناسایی دوست و دشمن بنده بارها این جبهه‏های سیاسی و صحنه‏های سیاسی را مثال می‏زنم به جبهه جنگ. اگر شما تو جبهه جنگ نظامی، هندسه زمین در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهای بزرگ هست. برای همین هم هست که شناسایی می‏روند. یکی از کارهای مهم در عمل نظامی، شناسایی است؛ شناسایی از نزدیک که زمین را بروند ببینند؛ دشمن کجاست؛ چه جوری است؛ مواضعش چگونه است؛ عوارضش چگونه است؛ تا بفهمند چه کار باید بکنند. اگر کسی این شناسایی را نداشته باشد، میدان را نشناسد، دشمن را گم بکند، یک وقت می‏‏بینید که دارد خمپاره‏اش را، توپخانه‏اش را آتش می‏کند به طرفی که اتفاقاً این طرف، طرفِ دوست است؛ نه طرفِ دشمن؛ نمی‏داند دیگر. عرصه سیاسی، عیناً همین جور است. اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یک وقت می‏‏بینید آتش توپخانه تبلیغات شما و گفت و شنود شما و عمل شما، به طرف قسمتی است که آن جا دوستان مجتمعند؛ نه دشمنان. آدم [باید] دشمن را بشناسد. در شناخت دشمن، خطا نکنیم؛ لذا بصیرت لازم است؛ تبیین لازم است. 43. دشمن اصلی انقلاب چه کسی است؟ امروز جبهه دشمن، غیر از آن آدم غافلی است که خودی هم هست؛ منتها بیچاره دچار غفلت و اشتباه و فریب می‏شود؛ بر اثر حادثه‏ای، عقده و کینه‏ای پیدا می‏کند و در مقابل نظام می‏ایستد؛ در مقابل سخن حق می‏ایستد؛ در مقابل امام و راه امام می‏ایستد. این، آن دشمن اصلی نیست؛ این یک آدم فریب خورده است؛ این یک آدم قابل ترحم است! دشمن اصلی، آن کسی است که پشت سر این قرار می‏گیرد، اما خودش را نشان نمی‏دهد. در داخل کشور، خودش را نشان نمی‏دهد؛ در خارج کشور، چرا؛ در جبهه جهانی، در جبهه بین‌المللی، به‏عنوان یک عضو وفادار سازمان جاسوسی سیای آمریکا، یا موساد صهیونیست‌ها چرا. کاملاً چهره او آشکار است؛ حرف هم می‏زند؛ حقایق را هم می‏گوید؛ انگیزه‏هایی را هم که او برای مبارزه با اسلام و مسلمین دارد، بیان می‏کند؛ اما آن دنباله او که داخل کشور است، خود را دمِ چکِ اقتدار حکومت قرار نمی‏دهد. می‏داند که این حکومت، حکومت مقتدری است؛ حکومتی است که متکی به آرای مردم است؛ متکی به محبت مردم است؛ متکی به ایمان مردم است. از این حکومت می‏ترسند و خودشان را جلو نمی‏دهند؛ حرفشان را با یک واسطه، با دو واسطه، با سه واسطه، از زبان آدم‌های غافل می‏زنند. یک وقت می‏بینید طرف، یک روحانی است؛ اما غافل و فریب‌خورده و بی‏خبر یا یک دانشجوست؛ اما اسیر احساسات شده و نیندیشیده یا یک فرد معمولی، حتی انقلابی است؛ اما زمان را نشناخته، دشمن را نشناخته یا احیاناً دچار عقده و کینه‏ای شده است. حرف از زبان این فرد خارج می‏شود؛ اما این بیچاره، حرف خودش نیست؛ حرف دشمن است! دشمن ما آن کسی است که: «قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفی صدورهم اکبر». دشمن ما آن کسی است که برای این انقلاب، نه فقط دل نسوزانده، بلکه حتی در مقابل این انقلاب، در برهه‏هایی از زمان، شاید ایستاده است. بعضی‌شان در مقابل انقلاب در زمان رژیم پهلوی ایستادند؛ بعضی‌شان بعد از آن که نظام اسلامی بر سر کار آمد، خراب‌کاری کردند؛ بعضی‌شان مدتی را ترسیدند، کنار رفتند و خود را مخفی کردند؛ بعد که حالا فرصتی برایشان پیش آمده، از لاک خود بیرون خزیده‏اند؛ خیال می‏کنند که فرصتی هست. گفت این مار است، او کی مرده است‏ از پی بی‏آلتی افسرده است! اینها از پی بی‏آلتی، افسرده بودند؛ بعد آفتابی به تنشان خورد، خیال می‏کنند که الان میدانی است که بتوانند نیش بزنند. وارد میدان می‏شوند؛ منتها باز هم مارگونه! 44. بصیرت، قطب‌نمای حرکت در شرایط پیچیده خدای متعال به پیغمبرش در آن دوران دشوار مکه می‏فرماید: ای پیغمبر! من با بصیرت حرکت می‏کنم؛ «قل هذه سبیلی ادعوا الی اللَّه علی بصیره انا و من اتّبعنی»؛ خود پیغمبر با بصیرت حرکت می‏کند [و] تابعان و پیروان و مدافعان فکر پیغمبر هم با بصیرت. این، مال دوران مکه است. آن وقتی که هنوز حکومتی وجود نداشت، جامعه‌ای وجود نداشت، مدیریت دشواری وجود نداشت، بصیرت لازم بود؛ در دوران مدینه، به طریق اولی‌. اینی که من در طول چند سال گذشته همیشه بر روی بصیرت تأکید کرده‌ام، به خاطر این است که یک ملتی که بصیرت دارد، مجموعه جوانان یک کشور، وقتی بصیرت دارند، آگاهانه حرکت می‏کنند و قدم برمی‏دارند، همه تیغ‏های دشمن در مقابل آنها کند می‏شود. بصیرت، این است. بصیرت وقتی بود، غبارآلودگی فتنه نمی‏تواند آنها را گمراه کند؛ آنها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهی در راه بد قدم می‏گذارد. شما در جبهه جنگ، اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشه‌خوانی بلد نباشید، اگر قطب‌نما در اختیار نداشته باشید، یک وقت نگاه می‏کنید می‏‌بینید در محاصره دشمن قرار گرفته‌اید؛ راه را عوضی آمده‌اید؛ دشمن بر شما مسلط می‏شود. این قطب‌نما، همان بصیرت است. در زندگی پیچیده اجتماعی امروز، بدون بصیرت، نمی‏شود حرکت کرد. جوان‏ها باید فکر کنند؛ بیندیشند؛ بصیرت خودشان را افزایش بدهند. معلمان روحانی، متعهدان موجود در جامعه ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهی و حوزوی، باید به مسئله بصیرت، اهمیت بدهند؛ بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راه‌های جلوگیری از این موانع و برداشتن این موانع. این بصیرت‏ها، لازم است. وقتی بصیرت بود، آن وقت شما می‏دانید با کِی طرفید؛ ابزار لازم را با خودتان برمی‏دارید. یک روز شما می‏خواهید تو خیابان قدم بزنید؛ خوب، با لباس معمولی، با یک دمپایی هم می‏شود رفت تو خیابان قدم زد؛ اما یک روز می‏خواهید بروید قله دماوند را فتح کنید [که آن] دیگر تجهیزات خودش را می‏خواهد. بصیرت، یعنی این که بدانید چه می‏خواهید؛ تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید. 45. تأکید بر روی بصیرت برای چیست؟ بنده بارها بر روی بصیرت تکیه می‌کنم، به خاطر این که مردم بدانند چه اتفاقی دارد می‌افتد؛ ببینند آن دستی را که دارد صحنه‌گردانی می‌کند و صحنه را شلوغ می‌کند تا در خلال شلوغی‌های مردم، یک عنصر خائن، یک عنصر دست‌نشانده و دست‌آموزی بیاید کاری را که آنها می‌خواهند، انجام بدهد و نشود او را توی مردم پیدا کرد؛ این کاری است که دشمن می‌خواهد انجام بدهد. هر اقدامی که به بصیرت منتهی بشود، بتواند عنصر خائن را، عنصر بدخواه را از آحاد مردم و توده مردم جدا کند، او را مشخص کند، این خوب است. هر اقدامی که فضا را مغشوش کند، مشوش کند، انسان‌ها را نسبت به یکدیگر مردد کند، فضای تهمت‌آلود باشد، مجرم و غیرمجرم در آن مخلوط بشوند، این فضا مضر و مخالف است. اصرار بنده بر این است که آحاد مردم، ملت ایران، جریانات مختلف سیاسی، همه در مقابل آن افراد معدودی که با اصل این انقلاب مخالفند، با اصل استقلال کشور مخالفند، هدفشان دودستی تقدیم کردن کشور به آمریکا و به استکبار است، با یکدیگر یکی باشند. دشمن از این گونه عناصر، در داخل ملت‌ها دارد؛ در داخل ملت ما هم این جور کسانی هستند؛ معدودی از این قبیل پیدا می‌شوند. متن ملت، آحاد مردم، این توده عظیم مردمی - از خواص تا عامه مردم - اینها را باید از آن عناصر معدود خودفروخته جدا کرد؛ نباید اشتباه اتفاق بیفتد. من می‌بینم در بعضی از اظهارات، در بعضی از حرف‌ها، فضا آنچنان مغشوش می‌شود که افراد سردرگم می‌شوند؛ مردم نسبت به همدیگر، نسبت به نخبگانشان، نسبت به مسئولانشان بدبین می‌شوند؛ این درست نیست. 46. شناخت دوست و دشمن، مهم‌ترین نیاز امروز ما من توصیه‏ام به همه‏ ملت ایران، این است: امروز بیشتر از همه چیز برای ما، هوشیاری لازم است؛ شناخت دوست و دشمن لازم است. مبادا دوست را با دشمن اشتباه کنید؛ مبادا دوست و دشمن را مخلوط کنید؛ مبادا رفتاری که با دشمن باید داشت، با دوست انجام بدهید. این، خطاب به همه‏ جناح‌هاست. مبادا دشمن را با دوست اشتباه بکنیم. دوست را به خاطر یک خطا، به جای دشمن بگیریم و از آن طرف، یک عده دشمن خونی و معاند را دوست فرض کنند؛ به حرف او گوش کنند و توجه بدهند. 47. نگذاریم حق و باطل مشتبه شوند جوانان عزیز! هر چه می‏توانید در افزایش بصیرت خود، در عمق بخشیدن به بصیرت خود، تلاش کنید و نگذارید دشمنان از بی‌بصیرتی ما استفاده کنند؛ دشمن به شکل دوست، جلوه کند؛ حقیقت به شکل باطل و باطل در لباس حقیقت. امیرالمؤمنین (ع)‌ در یک خطبه‌، از جمله مهم‌ترین مشکلات جامعه، همین را می‏شمارد؛ «انّما بدء الوقوع الفتن اهواء تُتّبع و احکام تبتدع یخالف فیها کتاب اللَّه». در همین خطبه، امیرالمؤمنین (ع) می‏فرماید: اگر حق به طور واضح در مقابل مردم آشکار و ظاهر بشود، کسی نمی‏تواند زبان علیه حق باز کند. اگر باطل هم خودش را به طور آشکار نشان بدهد، مردم به سمت باطل نخواهند رفت؛ «و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان». آن کسانی که مردم را می‏خواهند گمراه بکنند، باطل را به صورت خالص نمی‌آورند؛ باطل و حق را آمیخته می‏کنند؛ ممزوج می‏کنند؛ آن وقت، نتیجه این می‏شود که «فهنالک یستولی الشّیطان علی اولیائه» [و] حق، برای طرفداران حق هم مشتبه می‏شود. این است که بصیرت می‏شود اولین وظیفه ما. نگذاریم حق و باطل مشتبه بشود. 48. هرچه هوشیارتر باشیم، خسارتمان کمتر است دانشگاه باید بهوش باشد. دانشجوی مؤمن و مسلمان و دانشجویی که به کشورش علاقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مند است و دانشجویی که به آینده کشور و آینده نسل خودش دل‌بسته است، باید هوشیار باشد. بدانید اینها دارند طراحی می‏کنند؛ البته شکست می‏خورند. من الان به شما عرض می‏کنم: اینها در نهایت شکست می‏خورند؛ اما درجه بیداری و هوشیاری من و شما، می‏تواند در میزان خسارت و ضرری که وارد می‏کنند، تأثیر بگذارد. اگر هوشیار باشیم، نمی‌توانند صدمه و ضرری بزنند. اگر غفلت کنیم، احساساتی بشویم، بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تدبیر عمل کنیم یا خواب بمانیم و این‌جور عوارض به سراغمان بیاید، ضرر و زیان و هزینه بالا خواهد بود؛ ولو در نهایت، موفق نخواهند شد. 49. خشم دشمن، معیار حرکت صحیح امروز در مقابل نظام جمهوری اسلامی که فعلاً قله اسلام‌طلبی در دنیای اسلام است، صفوفی قرار گرفته‌اند. استکبار جهانی، در قلب آن صفوف است. صهیونیست در قلب آن صفوف است. اینها به طور صریح، دشمنان خونی اسلامند. پس دشمنان خونی جمهوری اسلامی‌اند. این شد یک معیار. اگر حرکتی کردیم، کاری کردیم که به نفع این دشمن انجام گرفت، باید بدانیم اگر غافلیم، هوشیار بشویم؛ بدانیم که داریم راه غلط می‏رویم. اگر حرکتی کردیم که دیدیم این دشمن را خشمگین می‏کند، بدانیم که راهمان، راهِ درست است. دشمن از پیشرفت ملت ایران، خشمگین می‏شود؛ از موفقیت‏های شما، خشمگین می‏شود؛ از استحکام نظام اسلامی، خشمگین می‏شود. شما ببینید از کدام یک از کارهای ما، دشمن خشمگین می‏‌شود. آن چیزی که دشمن را خشمگین می‏کند، این، همان خط درست است. آن چیزی که دشمن را مشعوف می‏کند، ذوق‌زده می‏کند، سعی می‏کند بر روی آن هی تکیه کند، در تبلیغات، در سیاست‌ورزی، این، آن خط کج است. این، همان زاویه‌داری است. این معیارها، را در نظر داشته باشید. این معیارها حقایق را روشن خواهد کرد. در بسیاری از موارد، آن جایی که اشتباهی پیش می‏‌آید، با این معیارها، می‏شود آن اشتباه را برطرف کرد. 50. برخی از کف زدن دشمن، خوششان می‌آید! غم بزرگ این است که بعضی عناصری که هیچ سودی در سلطه آمریکا بر این کشور ندارند، از روی غفلت و اشتباه و ضعف‌ها و عقده‏ها، برای سلطه آمریکا بر این کشور تلاش می‏کنند! البته اشخاص مختلفند؛ بعضی‌ها عقده‏ای دارند؛ بعضی‌ها کینه‏ای دارند؛ بعضی‌ها گله‏ای از کسی دارند؛ برای خاطر دستمالی، قیصریه را آتش می‏زنند؛ به‏خاطر یک دشمنی و یک کینه شخصی و یک محرومیت از فلان مسئولیت که مایل بوده به او بدهند و مثلاً نشده و به‏خاطر یک اشتباه در فهم، می‏بینید که حرفی می‏زنند، اقدامی می‏کنند، موضعی می‏گیرند و کاری می‏کنند که به ضرر تمام می‏شود و در خدمت دشمن قرار می‏گیرند! بدانید؛ این رادیوهای بیگانه، با میلیون‌ها دلار صرف و خرج راه می‏افتد. اینها هدف دارند از این‏که این تبلیغات را می‏کنند؛ می‏خواهند افکار عمومی کشورهای مخاطب خودشان را تحت تأثیر قرار دهند. بیخودی که نمی‏آیند از شخصی، از حرفی، از جریانی، این‏طور دفاع کنند. هر آدم عاقلی تا دید دشمن برایش کف می‏زند، باید به فکر فرو برود و بگوید من چه غلطی کردم؛ من چه کار کردم که دشمن برای من کف می‏زند؟ باید به خود بیاید. این مایه غصه است که بعضی، از کف زدن دشمن خوششان می‏آید! اگر گل‌زنِ مهاجم ما در میدان فوتبال، به اشتباه به دروازه خودش گل بزند، چه کسی در آن میدان کف خواهد زد؟ طرفداران تیم مقابل و مخالف. حالا شما وقتی که می‏بینی دشمن برایت کف می‏زند، باید بفهمی که به دروازه خودی گل زده‏ای! ببین چرا زدی؟ ببین چرا کردی؟ ببین چه اشتباهی کرده‏ای؟ ببین مشکلت کجاست؟ بگرد مشکل خودت را پیدا کن و توبه کن. من در این ماه رمضان، از همه کسانی‏ که این خطای بزرگ را در مقابل ملت ایران کردند، می‏خواهم که در مقابل خدا و در مقابل اسلام توبه کنند. 51. ریزش‌ها در کنار رویش‌ها دل انسان غمگین می‏شود و می‏شکند به ‏خاطر این ‏که چرا کسانی که نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام زمان را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمه معصومین زدند، حالا طوری مشی کنند که اسرائیل و آمریکا و سیا و هر کسی که در هر گوشه دنیا با اسلام دشمن است، برایشان کف بزنند! این، انسان را غصه‏دار می‏کند؛ ولی به شما عرض کنم، بشارت‌های الهی، این‏قدر زیاد است که هر غمی را از دل، پاک می‏کند. بشارت‌های الهی خیلی زیاد است. نباید خیال کرد که اگر چهار نفر آدمی که سابقه انقلابی دارند، از کاروان انقلاب کنار رفتند، پس انقلاب غریب ماند؛ نه آقا، همه انقلاب‌ها، همه فکرها، همه جریان‌های گوناگون اجتماعی، هم ریزش دارند، هم رویش دارند؛ ریزش در کنار رویش. شما به صدر اسلام نگاه کنید؛ ببینید آن کسانی ‏که در دوران غربت اسلام و غربت علی، از امیرالمؤمنین دفاع کردند، چه کسانی بودند. اینها سابقه‏داران اسلام نبودند. سابقه‏داران اسلام، جناب طلحه و جناب زبیر و جناب سعدبن‏ابی‌وقاص و امثال اینها بودند. بعضی از اینها علی را تنها گذاشتند؛ بعضی از اینها در مقابل علی ایستادند. اینها ریزش‌ها بودند؛ اما رویش کدام است؟ رویش، عبداللَّه‏بن‏عباس است؛ محمدبن‏ابی‏بکر است؛ مالک اشتر است؛ میثم تمار است. اینها رویش‌های جدیدند. اینها که در زمان پیامبر نبودند؛ اینها در همان دوران غربت اسلام روییدند؛ اینها نهال‌های تازه‏اند. شما ببینید یک مالک اشتر در همه تاریخ اسلام چقدر مؤثّر است. بله، ممکن است کسانی ریزش پیدا کنند که البته مایه تأسف است. وقتی به امیرالمؤمنین شمشیر زبیر را دادند، گریه کرد. همان‏طور که گفتم، غصه دارد؛ غصه دارد کسانی ریزش پیدا کنند که یک روز پای سفره انقلاب، پای سفره امام زمان، پای سفره اسلام و قرآن نشستند و نان و نمک اسلام را خوردند؛ اما در کنار آن ریزش‌ها، مالک اشترها هستند؛ عبداللَّه‏بن‏عباس‌ها هستند. امیرالمؤمنین هرجا در میدان‌های جنگ، احتیاج به زبان داشت، عبداللَّه‏بن‏عباس می‏رفت و امیرالمؤمنین را یاری می‏کرد. هرجا احتیاج به شمشیر داشت، مالک اشتر بود. مثل مالک اشتر، مثل عبداللَّه‏بن‏عباس، مثل محمّدبن‏ابی‏بکر - مثل این رجال - نه یکی، نه ده نفر، نه هزار نفر که هزاران نفر بودند. این‏طور نیست که شما خیال کنید حالا چهار نفر آدمی که از راه برگشتند و نیرویشان تمام شد، معنایش این است که نیروی این گردونه عظیم تمام شده است؛ نه آقا؛ بعضی‌ها در بین راه، قوه‏شان تمام می‏شود. بله، ضعیف‌ترها وسط راه آذوقه‏شان تمام می‏شود. یک نفر از مشهد حرکت کرده بود که با کاروانی به کربلا برود. به خواجه اباصلت که رسیدند - کسانی که به مشهد رفته‏اند، می‏دانند که خواجه اباصلت کجاست - گفت ما که خرجی‌مان تمام شد! بعضی‌ها خرجی‌شان در خواجه اباصلت تمام می‏شود؛ بعضی‌ها خرجی‌شان بین راه تمام می‏شود؛ بعضی‌ها دو سه کیلومتر می‏آیند، بعد خرجی‌شان تمام می‏شود! این همان ارتجاع و برگشتن است. این افتخار نیست؛ این ننگ است؛ این بریدن است؛ این از راه ماندن است؛ اما «الم تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمه طیبه کشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء»؛ ریشه، مستحکم است و شاخه‏ها روزبه‏روز همین‏طور زیادتر می‏شود: «تؤتی اکلها کلّ حین باذن ربّها»؛ رویش جدید هست. 52. امروز هم مسجد ضرار وجود دارد دشمن بداند با چه حقیقتی روبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روست؛ در فهم نظام اسلامی و انقلاب اسلامی، دچار اشتباه نشوند؛ خیال نکنند انقلاب اسلامی و نظام اسلامی را با این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جور کارهای پیش پا افتاده، می‏توان به زانو درآورد. نظام اسلامی، زنده است. خیال نکنند با یک تقلید مغلوط از حضور عظیم مردمی در انقلاب سال 1357، یک کاریکاتور از آن انقلاب، می‏توانند به عظمت انقلاب و نظام اسلامی، ضربه بزنند. این تجربه برای دشمن، باید پیش آمده باشد؛ اشتباه نکنند؛ نظام اسلامی با این حرف‏ها، شکست نخواهد خورد. عظمت این انقلاب و عظمت این نظام و ریشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داری نظام جمهوری اسلامی، در حوادث این یکی دو ماه اخیر، بیشتر برای دشمنان جمهوری اسلامی، آشکار شد. این ملت، ملت با ایمانی است؛ ملت هوشیاری است؛ ملت بااستعدادی است. با مسجد ضرار، نمی‏شود این ملت را شکست داد. ما در تاریخ خودمان، نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی را از این داریم؛ «و الّذین اتّخذوا مسجداً ضراراً و کفراً و تفریقاً بین المؤمنین و ارصاداً لمن حارب اللَّه و رسوله». با تقلید از رهبر عزیز و عظیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الشأن انقلاب، امام بزرگوار ما که از دل، از جان، با همه وجود، غرق در قرآن بود، نمی‏شود این مردم را فریب داد. این مردم، دلشان به ایمان روشن است. این مردم، آگاهند. جوان‏های ما، آگاهند. 53. اگر متحد باشید، دشمن پیروز نخواهد شد مردم ما به توفیق الهی، به هدایت الهی، به دستگیری الهی، مردم مؤمنی هستند؛ هم آگاهند، هم مؤمنند؛ هم حاضر در صحنه‏اند؛ پا به رکابند؛ در هر جایی که لازم باشد. ماها باید خودمان را اصلاح کنیم. نخبگان و خواص سیاسی، بایستی مراقب کار خودشان، حرف زدن خودشان باشند. این، خطاب به همه نخبگان است؛ خطاب به یک طرفِ خاصی، جناح خاصی نیست. همه باید مراقب باشند. همه بدانند این ملت، یک ملت یکپارچه است. احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریک کنند، آن یکی بیاید احساسات این طرف را علیه آن طرف تحریک کند، اینها راه به جایی نمی‏برد. وقتی شما متحد بودید، وقتی شما همدل بودید، وقتی شما احساس و ابراز اعتماد به کشورتان و نظامتان کردید، آن وقت این وسوسه‏های خناسان بین‏المللی، این سیاستمداران ظالم، مداخله‏گر، دور از انسانیت، دیگر اثری نخواهد کرد. 54. لزوم مراقبت از نظام در برابر فساد و انحراف عین همان چیزی که در مورد یک شخص ممکن است پیش بیاید - یعنی فساد و انحراف - در یک نظام هم ممکن است پیش بیاید. در یک نظام حکومتی، یک نظام سالم، یک نظام اسلامی، همین بیماری‌‌‌‌‌ای که اشخاص ممکن است دچارش بشوند، ممکن است به سراغ نظام اسلامی بیاید؛ به سراغ جمهوری اسلامی بیاید؛ اسم، جمهوری اسلامی باشد، ظاهر اسلامی باشد، صورت، صورت اسلامی باشد، اما سیرت و رفتار و عملکرد و برنامه‌‌‌‌‌ها، برنامه‌‌‌‌‌های غیر اسلامی؛ همان مسئله صورت و سیرت انقلاب که سال گذشته برای دانشجویان عزیز، در یک جایی این را مطرح کردم. باید همه مراقب باشیم که نظام جمهوری اسلامی - که نظام اسلامی است، نظام دینی است، مفتخر به این است که در قالب احکام دین و اسلام و قرآن می‏خواهد حرکت کند - تبدیل نشود به یک نظام بی‌‌‌‌‌اعتقاد به دین؛ به قول آقایان، یک نظام سکولار؛ باطن، سکولار، ظاهر، دینی؛ باطن، مجذوب به فرهنگ غربی و قدرت‏های مسلط بر آن فرهنگ و ظاهر، شعائر دینی و مسائل دینی دم‌‌‌‌‌دستی؛ این جوری نشود. نظام اسلامی، باید به معنای واقعی کلمه، اسلامی باشد و روزبه‌‌‌‌‌روز به مبانی اسلام، نزدیک‌تر شود. این است که گره‌‌‌‌‌های فروبسته را باز می‏کند. این است که مشکلات را حل می‏کند، این است که به جامعه عزت، و اقتدار می‏دهد. این است که طرفداران نظام جمهوری اسلامی را در همه جای دنیا، بیشتر خواهد کرد. 55. حرکت مثبت، حرکت منفی حرکت جامعه و نظام، دو جور است؛ حرکت مثبت [و] حرکت منفی؛ حرکت به سمت عروج و اوج [و] حرکت به سمت نزول و سقوط. حرکت به سمت اوج، این است که جامعه به عدالت‌‌‌‌‌خواهی نزدیک شود؛ به دین، رفتار دینی و اخلاق دینی، نزدیک شود؛ در فضای آزادی، رشد پیدا کند؛ رشد عملی، رشد علمی و رشد صنعتی پیدا کند؛ در بین جامعه، تواصی به حق و تواصی به صبر، وجود داشته باشد؛ جامعه روزبه‌‌‌‌‌روز در مقابل دشمنان خدا، دشمنان دین، دشمنان استقلال کشور، احساس اقتدار بیشتری بکند؛ ایستادگی مقتدرانه بیشتری بکند؛ روز به‌‌‌‌‌ روز در مقابل جبهه ظلم و فساد بین‌‌‌‌‌المللی ایستادگی خودش را بیشتر کند. اینها رشد است، اینها نشانه حرکت مثبت جامعه است. دنیا و آخرت یک جامعه را اینها آباد خواهد کرد. ما باید دنبال یک چنین حرکت مثبتی باشیم. اما نقطه مقابل اینها، یک حرکت به سمت تنزل هم وجود دارد؛ به جای حرکت به سمت عدالت، حرکت به سمت شکاف‏های عظیم اقتصادی و اجتماعی با توجیه‌‌‌‌‌های گوناگون؛ به جای استفاده از آزادی برای رشد علمی و رشد عملی و رشد اخلاقی، لاابالی‌گری و استفاده از آزادی در جهت فساد و فحشا و اشاعه گناه و اشاعه خلاف؛ به جای ایستادگی در مقابل مستکبران، متجاوزان و غارت‌گران بین‌‌‌‌‌المللی، به جای اقتدار نشان دادن در مقابل اینها، در مقابل آنها منفعل شدن؛ احساس ضعف کردن؛ عقب‌‌‌‌‌نشینی کردن؛ آن جایی که باید به آنها اخم کرد، به آنها لبخند زدن؛ آن جایی که باید بر سر حقوق خود ایستاد، از حقوق صرف نظر کردن - حالا حق هسته‌‌‌‌‌ای و غیر هسته‌‌‌‌‌ای - اینها نشانه‌‌‌‌‌های انحطاط است. حرکت جامعه، باید به سمت آن تعالی و آن ارزش‏ها، حرکت به سمت بالا باشد؛ حرکت مثبت باشد. این حرکت‏های به سمت پایین، همان بیماری‌‌‌‌‌هایی است که برای نظام اسلامی ممکن است پیش بیاید و این، خطر برای نظام اسلامی است. مردم، باید بیدار باشند. 56. جمهوری اسلامی واقعی جمهوری اسلامی، آن وقتی واقعاً جمهوری اسلامی است که با همان مبانی مستحکم امام، همان چیزهایی که در دوران حیات مبارک امام مطرح بود، شعار بود، به جد دنبال می‏شد، با همان شعارها، پیش برود. هر جا ما با آن شعارها پیش رفتیم - من با بصیرت عرض می‏کنم؛ بنده اوضاع این سی سال را از نزدیک آزمایش کردم – پیشرفت، با ما بوده است؛ پیروزی، با ما بوده است، عزت، با ما بوده است؛ منفعت دنیایی هم با ما بوده است. هر جا از آن شعارها عقب‌‌‌‌‌نشینی کردیم و کوتاه آمدیم، به دشمن میدان دادیم، ضعف پیدا کردیم، عقب‌گرد پیدا کردیم، عزت به دست نیامده است؛ دشمن، جری‌‌‌‌‌تر شده است؛ پیشتر آمده است؛ از لحاظ مادی هم ضرر کردیم. این خطاست که بعضی خیال کنند علاج مشکلات کشور - چه مشکلات اقتصادی، چه مشکلات اجتماعی، چه مشکلات سیاسی - این است که انسان در مقابل دشمن مستکبر، سلاح را بیندازد. دشمن مستکبر، همین را می‏خواهد. جمهوری اسلامی به معنای حقیقی - یعنی همان جمهوری اسلامی که امام رضوان اللَّه تعالی علیه برای ما پایه‌‌‌‌‌‌گذاری کرد و به کشور ما هدیه داد - می‏تواند همین خصوصیات را تأمین کند؛ اقتدار بین‌‌‌‌‌المللی را، اقتدار سیاسی را، عزت را، رفاه دنیا و آبادی معنوی آخرت را؛ اما مراقب باشید یک نظام جمهوری اسلامی تقلبی نخواهند برای ما درست کنند؛ کاری که در ده سال گذشته هم بعضاً حرکاتی انجام گرفت؛ اما خدای متعال، مهار کرد؛ مردم، بیدار بودند؛ هشیار بودند؛ اجازه ندادند. می‏خواستند کارهایی بکنند؛ شعارهای امام را به موزه بسپرند؛ صریحاً می‏گفتند که اینها کهنه شده، نه، شعارهای انقلاب، کهنه شدنی نیست؛ همیشه تازه است؛ همیشه برای آحاد مردم، جذاب است. شعاری که به نفع مستضعفین است، شعاری که به نفع عزت ملی است، شعاری که در آن، مقاومت و ایستادگی است، این شعارها، هیچ وقت کهنه نمی‏شود؛ برای هیچ ملتی کهنه نمی‏شود؛ برای نظام ما هم کهنه نخواهد شد. (منبع : http://www.porseman.net/defaulte.aspx?namayesh=2376) همچنین جهت آگاهی کامل تر پیرامون بیانات مقام معظم رهبری می توانید به پایگاههای اینترنتی ذیل مراجعه نمائید : 1 . http://farsi.khamenei.ir/ 2 . http://www.leader.ir/langs/fa/

  • ۹۴/۰۲/۰۱
  • تلنگـــر ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی