پاسخ به سوالات و شبهات کاربران
زُخرفا القول غُرورا
سخنان فریبنده و بی اساس (برای اغفال مردم)
سلام .چند وقتی هست که در فضای مجازی شاهد متن ها و عباراتی در ظاهر زیبا هستیم اما با تامل روی مطالب متوجه میشیم پشت این کلمات زیبا چه اهدافی وجود داره...
یکی از اون متن ها رو در پست زیر میبینیم :
..............................
نامه خدا به بندگانش !
فرض کنید من اصلا وجود ندارم, بروید مثل آدم زندگى تان را بکنید و این قدر داستان و قصه و شعر درست نکنید.
خودتان نماینده های من را درست کرده اید که کاسبى کنید و سر همدیگر را کلاه بگذارید, چرا پاى من را وسط مى کشید؟!
اگر من خدایم
چرا موسى را بفرستم و بگویم شنبه را تعطیل کند، عیسى را بفرستم بگویم یک شنبه را تعطیل کند و محمد را بفرستم بگویم جمعه را تعطیل کند؟!
چرا کارى کنم که مسیحی شرابش را در کلیسا بنوشد و مسلمان به جاى شراب شلاق بخورد؟!
چرا یکى چادر بر سر کند و دیگرى هیچ نپوشد؟!
چرا یکى خاتم شود و دیگرى ماتم؟!
اگر من خدا هستم
چرا این همه آدم به ظاهر انسان به اسم من روى زمین خدایى مى کنند و کلید بهشت مى فروشند و یا دنیا را براى مخلوقات من جهنم کرده اند؟!
یک خداى واحد و این همه تناقض براى چه ؟؟!
خدایى که به عبادت محتاج باشد, خدایى که قسم بخورد جهنمش را از نافرمانان پر مى کند, خدایى که فقط محبان على را به بهشت راه میدهد و بقیه پیامبرانش هیچ ...!!
خدایى که میگوید زمین آزمایشگاهى است و تمام آن چه که در زمین حرام کرده را در بهشت وعده مى دهد,
من نیستم
اشتباه گرفته اید
..............................
پاسخ :
نویسنده این متن یا به خدا اعتقاد دارد، یا ندارد. اگر اعتقاد ندارد، وقتی مینویسد: "نامهی خدا به بندگانش"، دروغ میگوید و قصدی جز خدعه و فریب مردم ندارد. اما اگر وجود خداوند متعال را قبول دارد، باید بداند که او نامه ها و سخنانش را در کتابی به نام «قرآن» و توسط پیامبر و رسولش به سوی بندگانش فرستاده است و نیازی به نوشتن نامه و ارسال رسولی تازه ندارد.
در ادامه بطور جداگانه و با ذکر شماره به بررسی فقرات آورده شده در سوال می پردازیم.
1- " بروید مثل آدم زندگى تان را بکنید و این قدر داستان و قصه و شعر درست نکنید."
اینکه پیامبر (ص) را شاعر ومجنون و داستان سرا بخوانند و یا از خود چیزی را (حتی در قالب و به بهانه فرض) به خدا نسبت دهند امر تازه و جدیدی نیست. این برخورد با اسلام از همان روزهای نخستین برای ستیز با دین اسلام توسط مشرکین بکار گرفته می شد.
کسانی که خود میگویند و مینویسند و سپس به خدا نسبت میدهند (حتی در عالم فرض)، مصداق آیه ذیل میباشند: «وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقًا یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَیَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ وَهُمْ یَعْلَمُونَ : و از میان آنان گروهى هستند که زبان خود را به کتاب [تحریف شدهاى ] مىپیچانند تا آن را از [مطالب] کتاب پندارید با اینکه آن از کتاب نیست و مىگویند آن از جانب خداست در صورتى که از جانب خدا نیست و بر خدا دروغ مىبندند با اینکه خودشان مىدانند ».(آلعمران، 78)
2- "خودتان نماینده های من را درست کرده اید که کاسبی کنید و سر همدیگر را کلاه بگذارید، چرا پای من را وسط می کشید"
وجود اشخاص معینی که خود را نماینده خداوند معرفی کرده، آثار گوناگون مثبت فکری و فرهنگی و اجتماعی که بعد از خود به جای گذاشته اند، چیزی نیست که بتوان آن را انکار نمود. شواهد گوناگون تاریخی و اجتماعی به وضوح وجود این افراد و تاثیرات فکری و عقیدتی آنان در سطح جوامع را نشان می دهد. از طرف دیگر ضرورت ارسال نبی با توجه به حکیم بودن خداوند و همچنین راه های تشخیص نبی کاذب و صادق در مباحث کلامی با دلایل محکم عقلی و نقلی ثابت شده است.
3- "اگر من خدایم چرا موسی را بفرستم بگویم شنبه را تعطیل کند و عیسی را بفرستم بگویم یک شنبه را"
چنان چه در متن نیز اشاره شده است، این دسته از انسانها، حتی به همین کتابی که تکذیبش میکنند نیز علم ندارند و حتی حوصله ندارند که یک دور از رو بخوانند، لذا حتی آن چه را که نفی یا استهزا میکنند، گمانهای غلط ذهن خودشان نسبت به کتاب قرآن است که آنها را نیز به کتاب و کلام خداوند به دروغ نسبت میدهند. (بر عکس آن چه در متن آمده)، نه موسی (ع) شنبه را و نه عیسی (ع) یکشنبه را و نه حضرت محمد صلوات الله علیه و آله جمعه را تعطیل اعلام نمود. بلکه به امت موسی علیهالسلام امر آمد که شنبهها ماهی صید نکنید – مسیحیان طبق عادت روز یکشنبه به کلیسا میروند – در اسلام نیز فرموده که اگر در روز جمعه به نماز دعوت شدید، ابتدا اجابت کنید و بعد برای کسب و معاش پراکنده شوید. در ضمن حضرت مسیح علیهالسلام هیچ گاه شراب ننوشیدند، چه رسد به این که در کلیسا شراب بنوشند و جزایش را مسلمانان بدهند...، لذا همه خرافههای ذهن نویسندهی معاند میباشد.
اصلا در ادیان گوناگون(دین تحریف نشده) چیزی به نام تعطیلی وجود ندارد. حکومت ها هستند که روزی را بر اساس ضوابط دینی و باورهای خود به عنوان استراحت هفتگی تعیین می کنند. دستور تعطیلی به شکلی که امروزه می شناسیم ،دستور دینی نیست. اگر هم باشد،منعی ندارد،زیرا در هر مقطع زمانی یک دین، دین حق بوده و دستورات آن باید اطاعت شود. در زمان کنونی در حقیقت لازم است که همه افراد در همه جای جهان تنها به دستور اسلام عمل نمایند.
4- "چرا کاری کنم که عیسوی شرابش را در کلیسا بنوشد و مسلمان به جای شراب شلاق بخورد؟ چرا یکى چادر بر سر کند و دیگرى هیچ نپوشد؟! "
این موارد مانند حجاب و ... که دینی بدان پایبند و التزامی ندارد همه ناشی از تحریفات دینی در منابع ادیان است حتی اگر این گونه نبود، باز ناشی از تکامل شرایع گوناگون است. اگر در دین مسیح شراب و حجاب مانند اسلام حرام و واجب نشده بود، باز در زمان کنونی و با آمدن شریعت کامل تر لازم بود همه مسیحیان به دستور نهایی خداوند که کامل تر از آیین قبلی خودشان بوده، عمل نمایند. اگر این گونه عمل نمی کنند ،به معنای نادرستی اصل شرایع و تضاد آن ها نیست.
اینگونه امور به ظاهر متضاد در ادیان گوناگون ناشی از تحریفات صورت گرفته در ادیان قبل از اسلام است و نیز بسیاری از بی توجهی ها به اوامر و نواهی دینی ناشی از بی مبالاتی مسلمانان است، نه تضاد در ادیان الهی.
5-" چرا این همه آدم به ظاهر انسان به اسم من روى زمین خدایى مى کنند و کلید بهشت مى فروشند و یا دنیا را براى مخلوقات من جهنم کرده اند؟!"
ظلم ظالمان و خیانت عالمان بی تقوا و انحرافاتی از این دست همه ناشی از قدرت اختیاری است که خداوند به بشر داده ؛ هرکس می تواند در مسیر زندگی خود راه خیر و صلاح یا شر و گناه را در پیش بگیرد. در این مورد مانع شدن خداوند ارزش زندگی اختیاری بشر را سلب می کند.
6- " خدایی که به عبادت محتاج باشد "
خداوند هیچ گاه به عبادت مخلوقی محتاج نیست . این ادعا بر خلاف صریح کلام خداوند در متون دینی است :« إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ : اگر شما و هر که در روى زمین است همگى کافر شوید بىگمان خدا بىنیاز ستوده است.» (ابراهیم -8)
7- " خدایى که فقط محبان على را به بهشت راه میدهد و بقیه پیامبرانش هیچ "
این تصویر ابلهانه هم تنها از ذهن کودکانه نویسنده تراوش می کند و گرنه هر پیامبری در زمان خود محور حقیقت بوده؛ همه پیروان او اهل سعادت و بهشتند. در زمان پیامبر خاتم هم علاوه بر مسلمانان واقعی، پیروان ادیان دیگر که زمینه هدایت به اسلام را نداشتند در صورتی که با حق و حقیقت عنادنداشته باشند، اهل سعادت خواهند بود.
8- "تمام آن چه که در زمین حرام کرده ، در بهشت وعده می دهد".
خداوند هیچ گاه وعده امور ناشایست و معصیتکارانه را در بهشت نداده، در بهشت تنها تکلیف و مسئولیت نیست و همه لذت ها در اوج قرار دارد، نه این که در بهشت همه امور غیر انسانی و مخالف فطرت بشری مباح است.
این ها پاسخ های کوتاه و اجمالی به آنچه سوال جدی در این متن قلمداد می شد بود؛ در صورتی که خواهان پاسخ کامل و دقیق در مورد هریک از این سوالات هستید، سوال مربوطه را ارسال کرده و منتظر پاسخ باشید.
- ۹۴/۰۲/۱۰